کامنتینگ فعال است.
فیلم سینمایی بذرهای نابودی [Seeds of destruction] یک فیلم علمی تخیلی در حد بنجلهای غربی است که از شبکه نمایش تماشا کردم. سوای تمام اشتباهات فاحش علمی، تکنیکی و تصویربرداری و صد البته هلیکوپتری که خیلی دمِ ابراهیم حاتمیکیا گرم که خوشگلتر از این فیلم درش آورده بود، همانطوری که قبلاً نوشتهام کارش را خوب بلد بود: ریشههای نابودگر از سمتِ شرق به سمتِ غرب حرکت میکنند!
ریشههایی که در زمینهای آلودهی غرب ـ آمریکا ـ قدرت گرفته و همه چیز را نابود میکنند در حقیقت از بذری باستانی رشد کردهاند که اگر در خاکِ مناسب و ضد سم ـ داری رشد کنند درمانگرند! معجزهاند! اما در خاکِ نیرومند از تکنولوژی و پیشرفت و متمدن، نابودگر تمام دستاوردهای بشر هستند: «برگردید به خاکِ خودتان!»
بارها نوشتهام که حتی بنجلترین فیلمهای آنها هدفمند هستند!
فیلم سینمایی «استرالیا» هم با وجود بازیِ درخشان (!) نیکول کیدمن یک بنجل غربی است اما او هم کارش را خوب بلد است: «روزی که برای اولین بار زنِ ارباب را دیدم … پدر بزرگم میگفت او با خودش باران میآورد و همه جا را دوباره آباد میکند …» زنِ ارباب یک زنِ شدیداً اصیل و اشرافزادهی انگلیسی است. او مادرانه و شجاعانه از [حقوق] بومیان و علیالخصوص شکلاتیها یا دو رگهها دفاع میکند و او را با محبت در آغوش میگیرد. او سخاوتمندانه سرزمینِ وحشی و بدویِ استرالیا را با پشتِ سر گذاشتن نیروی انتظامی/ ارتش چون بارانی پر برکت سامان میدهد. او ـ انگلستان ـ ناجی است.
و …
و آن وقت بنجل شرقی ما به عنوان مثال «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» چه پیامی دارد؟ چی دارد میگوید؟ چی یاد میدهد؟ چرا باید پایانش باز باشد؟ آیا پایانِ باز درست کردن قرار است تا کی سینمای ما را در دست بگیرد؟ تقابل دنیای مدرن و سنتی تا کِی باید با پایانهای گشاد دستهامان را در پوستِ گردو بگذارد؟
من یکبار فیلم آمریکایی زیبایی به همین مضمون در وبلاگم معرفی کردم(Welcome to the rileys). فیلمی با یک پایانِ فوقالعاده ملموس. آدمحسابی! غربیها به خوبی از عهدهی تقابل سنت و مدرنیته بر میآیند. در فیلمهاشان عملاً مدرنیته را به کُرنش در برابر سنت وامیدارند. اما ما فقط به عنوان کردن و ایجاد چالش بسنده میکنیم و چون هنوز خودمان در این وادی سرگردانیم پایانش را گشاد رها میکنیم.
آنها به ارزش سنت، احترام به والدین، خانوادههای سنتی اشارههای مطلوب دارند و ما نامطلوب. اگر بلد نیستیم بهتر نیست داخل گود نشویم؟ باور کنید چشمداشت به جوایز آن سوی آبها فقط تا زمانی جواب خواهد داد. ماهیوار نباشیم. عاقبت خوشی ندارد.
اما از اینها که بگذریم، یک فیلم خیلی زیبا و خوش ساخت از سینمای اسرائیل را پیشنهاد میدهم به نام «گرگ بد گنده» [Big Bad wolves] به کارگردانی Ahron keshales و Navot Papushado . فیلم روایتی زیبا، پُر تنش، با خشونتی روان و تارانتینو ـطور دارد که شما را شگفتزده خواهد کرد.
فقط من موقع تماشا از اشغال سرزمین زیبای فلسطین توسط صهیونیزم دلخون بودم …