پر از شعرم میکند
قایقی که کاغذی است
از دفتر خاطراتم
روی دریاچه چشمانت
کوهی میانشان
خورشیدی لای انبوه گیسوان بید آرمیده
قایقی کاغذی از دفتر شعرم
سفید
چون تشعشع بی رمق نوری که از پنجره اتاقت
پخش شده باشد روی صورتم
کجای جهان با تپیدن قلبی که عاشق شده است
آب دریاچه سر میریزد؟
دوم آبان ۹۵