ائومر گفت: «این موضوع را فراموش کرده بودم. در این روزگار پر معجزه، مطمئن شدن از همه چیز سخت است. دنیا از هر بابت عجیب شده. الفها و دورفها همراه هم روز روشن در دشت راه میروند؛ مردم با بانوی بیشه حرف میزنند، اما زنده میمانند؛ شمشیری که سالهای سال پیش شکسته بود، قبل از این که پدران پدران ما در سرزمین سوارها اسب بتازند، برای جنگ دوباره برگشته! آدم در این مواقع چه طور میتواند قضاوت کند که کار درست کدام است؟»
آراگورن گفت: «همان طور که همیشه قضاوت کرده. خوبی و بدی از سال پیش جای خود را با هم عوض نکردهاند، همین طور هم بدی و خوبی در بین الفها و دورفها یک چیز و در بین آدمها چیزی دیگر نیست. وظیفهٔ آدم این است که آن را تمیز دهد، همانقدر در طلابیشه، که در خانهٔ خودش.»
ارباب حلقهها/جی. آر. آر. تالکین/دو برج/رضا علیزاده /ص. ۶۴