دلم میخواهد شیفت بعد از ظهر بودم. عصر پاییز رسیده باشم خانه. مادر غذایم را گرم کرده باشد. لوبیاهای خورش را بریزم روی برنج، آب ترشی را بریزم رویش، بروم بنشینم توی پنجره ( دقیقا اینطور بود) نگاه کنم به درختها و برگها و مزه بهشتی غذا برود زیر دندانم. یعنی در بهشت از ترشیهایی که مادر درست میکرد هست؟