وقتی بدون عینک تلویزیون ببینید

مرد کتابها را روی هم چیده و توی لپتابش دنبال چیزی می‌گردد. گویا که پیدا کرده باشد تکه لقمه‌ای که در دست دارد می‌گذارد لبه یکی از کتابها. ستون کتابها می‌ریزد روی سرش. مثل احمق‌ها با لپ باد کرده از لقمه، رو به دوربین نگاه می‌کند. مردی روی صندلی گردان می‌گوید این همه توی اینترنت می‌چرخی دنبال بلیط ارزان هواپیما می‌گردی چشمات در بیاد یک سری به سفر مارکت بزنی راه دوری نمی‌رود. مرد رو به دوربین شکوفا می‌شود.

تازه در سری بعد که دیدم فهمیدم آنها کتاب نبودند، جعبه خالی پیتزا بودند.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.