تلویزیون بدون سیگنال

شب با علیرضا حرفم شد،اخم کرده بودم و برایش خط و نشان می‌کشیدم.

برگشت به‌ من گفت مامان! تو را می‌اندازم تو تلویزیون بدون سیگنال، تو بدویی و آتش دنبالت کنه!

خنده‌ام گرفت از حرف‌هایش و شروع کردم به خندیدن… گفت آره بخند، خنده قشنگه… عصبانی بشی تنبیهت می‌کنم!

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.