تعلیمات دینی ۳

جمعه‌ای که گذشت دلم مهمان افطاری خواست. گیرم به یک عدد خرما که پیامبرم توصیه کرده. دعوت کردم فقط به افطار بدون شام. بعد همه فکرم درگیر شد برای سفره. می‌ترسیدم سفره خالی باشد و بی‌برکت. داشتم قرآن می‌خواندم، همچنان در فکر که آیه آمد به اندازه امکانتان عمل کنید، ما هم عمل می‌کنیم. آرام شدم. گفتم به قدر امکانم عمل می‌کنم. وقتی بچه‌ها سفره را چیدند و امیر مرا گذاشت روی صندلی، با دیدن سفره دیدم که خدا چگونه عمل می‌کند.

یک دیدگاه روی “تعلیمات دینی ۳

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.