خواهر بزرگم برایم سبزی کوهی فرستاده که آش بپزم، آش ماست. پرواز کردم به آشپزخانه مادرم، به ظهرها که از مدرسه برمیگشتم. به قابلمه بزرگ روی اجاق خاموش. به آش لعابدار آماده. به آش ماستهای مادر.
خواهر بزرگم برایم سبزی کوهی فرستاده که آش بپزم، آش ماست. پرواز کردم به آشپزخانه مادرم، به ظهرها که از مدرسه برمیگشتم. به قابلمه بزرگ روی اجاق خاموش. به آش لعابدار آماده. به آش ماستهای مادر.