خانم زینب بهرامی را احتمالاً میشناسید. با خانواده چندین سال است که در ژاپن زندگی میکنند و درس میخوانند. خانم پر تلاشی است و بسیار مصمم تا رفتارها و هنجارهای صحیح مردم ژاپن را به مخاطب ایرانی بیاموزد. یکی از هنجارها، رفتار و کنش مردم ژاپن و رسانههای آن به حوادث و احتمالاً ترور است. ترور به معنای اصیل. اینکه در ژاپن بعد از زلزلهها مثلاً کسی صحنه و عکسی از زخمیها یا کشته شدگان نمیبیند و فقط خسارات مادی تصویر میشود. در ماجرای ترور شینزو آبه، خانم بهرامی بسیار خویشتنداری کرد و حتی با برقراری رابطه زنده از یک ایستگاه قطار بین شهری سعی کرد نشان بدهد که مردم چقدر عادی دارند فعالیت میکنند و در برابر ترولها هم مقاومت کرد و به آموزشهایش پایبند ماند. هر چند همسرش نمیتوانست خودداری کند و اظهار نظر میکرد از گمانهزنیها و خانم بهرامی هم واضح بود معذب است.
در همان زمان ولی دخترش مهدیه جعفری (مت) برخلاف مادرش لحظه به لحظه گزارش داد و حتی تحلیل واقعه کرد و نوشت به خانمی که قبل از شلیک به ضارب نگاه کرده شک دارد. او کامنتهای ژاپنیها زیر گزارشهای رسانهای ژاپنی را منتشر و ترجمه میکرد که اعتقاد داشتند ضارب باید اعدام شود. خب انتظار دارید از مرداد ماه که بحث گشت ارشاد پررنگ شد چه واکنشی نشان دهد؟ بله. سنجاقهایی که زیر روسری به موهایش میزند بسیار اذیتش میکنند و هشتگ نه به حجاب اجباری.
در ماجرای مهسا هم کمر همت را بست و کاری کرد که مخاطبین و شاگردان کلاس انگلیسی و همکارانش در هتل و همکلاسیهایش در دانشگاه از تحلیل و گزارش مسئله حجاب در ایران و اتفاقات متعاقبش بینصیب نمانند و در پاسخ سوال آنها گفت نه من اختیاری حجاب دارم ولی دختران سرزمینم را دارند میکشند.
چند سال پیش مورد شماره یک پست دادههای آماری نزد من به رهبر فحش داد. گفتم چرا فحش میدهی؟ گفت اگر آدم بود ما الآن ژاپن بودیم. آن موقع پیج خانم بهرامی را معرفی کردم و گفتم ببیند آیا عرضه ژاپن شدن را دارد؟ آدم نازپرورده زیادهخواه خود برتر بین بیتواضع و بیهنر و مهارتی که فکر میکند بعد از چند سال پشت کنکور ماندن و درس خواندن در دانشگاه غیرانتفاعی و پر کردن دفترها و جزوههای رنگیرنگی مملکت باید برایش میز و صندلی آماده کند تا فردای روز فارغالتحصیلی حسابش را سر ماه شارژ کند و البته خانه و ماشین و زن هم تقدیمش کند.