در زمان مناظرات انتخاباتی ریاستجمهوری سال ۸۸ که کروبی و موسوی رقیب بودند، فاطمه حقوردیان که طرفدار موسوی بود در پستی جنجالی در فیسبوکش نوشته بود کروبی زمان تصدی ریاست بنیاد شهید پوست از سر همسران شهید میکنده است. تعریف میکرد که مادر و خالهاش را به زور سوار ماشین کرده بودند ببرند بنیاد و به ازدواج اجباری وادارشان کنند که خالهاش حین حرکت ماشین خودش را پرت میکند بیرون و مأموران رهایشان میکنند. خالهاش گویا همسر شهید صدر نامی است. این حادثه جلوی چشم فاطمه و پسرخالهاش میافتد. (نقل به مضمون)
کامنتهای انتقادی اعتراضی زیادی پایین نوشتهاش گذاشته بودند. حتی خودم در جواب کسی نوشتم من فاطمه حقوردیان را میشناسم* و مطمئنم دروغ نمیگوید. البته بعد از انتخابات و آن دستور تاریخی عفت مرعشی زن هاشمی رفسنجانی که مردم بریزید به خیابانها، و یکی شدن جبهه موسوی و کروبی، فاطمه حقوردیان آن نوشته را پاک کرد.
مخلص اینکه مدعیان امروز مسببین بزرگ نارضایتی در همان قشری هستند که همیشه به همه چیز اعتراض دارند اما، بلدند چطور همین معترضین بالفطره را چون سگی دستآموز به سمت حکومت و نظام و هر شکاری که مد نظرشان است هدایت کنند.
کروبی تلویحاً در روزنامه اتحاد گفته به ماها توپ و زمین ندهید همین آش است و همین کاسه. بدهید هم همان آش است و همان کاسه.
* من و فاطمه حقوردیان از سال ۸۳ سر اتفاقی رومانتیک تراژیک با هم آشنا شدیم و دوست وبلاگی بودیم تا سال ۹۴ که تصمیم گرفت سر اتفاق تراژیک رومانتیک دیگری قطع رابطه کند. البته هیچوقت هم را از نزدیک ندیدیم ولی ارتباط تلفنی داشتیم.
فکر نمی کنی اسم بردن غیبت میشه؟
چون خیلی به اسلام و دین پایبندی می گم یه وقتی به گناه نیوفتی.
:)))
خوب بود باقرخان.