ثبت احوال

فعال سیاسی جنبش سبز سال ۸۸ و برانداز خشمگین فعلی، یک سرخپوست خوب از جبر جغرافیایی رسیده به جبر زایمانی. در یکی از پستهای قبلش هم آرزوی مرگ برای مادرش کرده بود حالا خاله و زندایی‌ها را هم مستفیض کرده است چون معتقدند جلادهایی که آن بسیجی را «شهید» کردند باید اعدام شوند: « می‌دونید کلمات لحن آدم‌ها رو منتقل نمی‌کنن. اون تمسخری که تو کلام مادرم بود یا حرصی که تو حرف زدن خاله‌ام بود که اینا رو باید بکشن خیلی وحشتناک بود. می‌تونست یکی از “این‌ها” من باشم. و هنوز هم می‌تونه. نفهمیدم سر کلاس چی می‌گفتن. دوربینم رو هم خاموش کردم که قیافه‌ام معلوم نباشه. این حرف‌ها ظاهرش چیزی نیست ولی وقتی یه عمر زندگی مشترک پشتش باشه خیلی ترسناک و وحشتناکه. از اینکه هر کسی که کشته میشه یا زندانی میشه، از شهرهای بزرگ تا هر روستایی، خانواده‌اش دادخواه بچه‌شون می‌شن و محکم‌ و شجاع جلوی ظلم می‌ایستن حسرت می‌خورم. اخیرا هم یکی بم تیکه انداخت که تو اگه می‌تونی خانواده‌ات رو جمع کن نمی‌خواد مبارزه کنی. من ناامید نیستم که بالاخره از شر این حکومت میشه خلاص شد ولی از شر این حماقت چی؟ و این خانواده‌ای که روزی تو بچگی با هم خوش بودیم حالا سعی می‌کنیم نفرت‌مون رو از هم پنهان کنیم تا مرگ این صورت مساله رو یکی یکی برامون پاک کنه.»(+)‌

 

چه حاشیه‌ای می‌شود برایش نوشت؟ ‌

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.