سال ۷۶ روزنامهای چاپ شد به نام «پنجشنبهها» که خیلی طول نکشید جلویش را گرفتند. مقالات و پروندههای جالبی داشت. یکی که پررنگ یادم مانده، پرونده پسر نوزده سالهای بود که میافتد داخل چاه و دسته فرغونی که ته چاه بود میرود توی رانش. سطر به سطر دردنامه بود. از همان ابتدای حضور امدادگران تا جملات آخر پدر به گزارشگر که یکی از دکترها مرا کشید کنار و گفت پدر جان خودت را خسته نکن، ما دکترها پشت هم را خالی نمیکنیم طرف تو را بگیریم.
دیگر تجارب شخصی خودم از محیط کار بماند.
پس تعجب نکنید اگر میبینید پلاکارد به دست ریختند خیابان که دکتر را اعدام نکنید. اینها پشت هم را خالی نمیکنند. چون دست همه به جنایت آلوده است و با هم همخو هستند. یک جوکی بود میگفت دکتری ماهر است که مریض بیشتری زیر دستش مرده باشند. یکی هم رادیولوژیست است لگد زده به یک گچکار فقیر بیکس. خنجر زدند روی زمین تن برهنهاش را کشیدند سنگ زدند نشستند روی قفسه سینهاش. خب؟ جنایت نکرده که. میخواسته ببیند طاقت یک بشر چقدر است. همین.
اعدام نکنید خب.
سلام. کسی برای روح الله عجمیان عزیز هشتگ نزد چون به درد سلبریتی ها نمیخورد که حامیش باشند پدرو مادرش هم دکتر و پولدار و قشر منورالفکر نبودند فقط یک دنیا صداقت و سادگی بودند که کسی این دوران خواستار اینها نیست
این قشر منورالفکر عجیب نفهم هستند خیلی نفهم تر از چهارپایان