پا برهنگان

دیروز در آرشیو وبلاگم خیلی گشتم، فکر می‌کردم در وبلاک آن بریده از کتاب ۱۹۸۴ را آورده‌ام ولی نبود. اینکه در کدام دفتر خاطراتم نوشته باشم هم خاطرم نیامد لاجرم از مهدیه خواستم کتاب را برایم پیدا کند که اصلش را بنویسم البته فعلاً نمی‌شود چون باید مجدد بعد از بیست و شش سال بخوانمش تا برسم به آن قسمت ولی اتفاق مبارکی است. دیروز به امیر می‌گفتم که بعد از مدتها حس می‌کنم انگشتان دست چپم حرکت دارند و لابد بشود کتاب را باهاشان بگیرم و بخوانم.

بگذریم.

اورول، نویسنده کتاب معروف قلعه حیوانات، در کتاب ۱۹۸۴، روند انقلاب را بیشتر تمایل دو طبقه بالا و متوسط برای جابجایی قدرت می‌داند.طبقه متوسط برای رسیدن به طبقه بالا، طبقه پایین را با خود همراه می‌کند و با طبقه بالا(حاکم) مبارزه می‌کند تا جابجایی صورت بگیرد. بعد از انقلاب، جای طبقه متوسط و بالا عوض می‌شود ولی طبقه پایین همچنان طبقه پایین می‌ماند. مطرود و محروم.

سال ۷۶، بعد از انتخابات بریده مذکور را همراه کاریکاتوری برای بولتن آزاد دانشگاه تهیه کرده بودم. آن کاریکاتور را ندارم ولی این یکی را سالها بعد کشیدم. خیلی فکر کردم که چرا کشیدمش اما یادم نیامد. طبقه بالا و گردن کلفت است و طبقه پایین و خبری از طبقه متوسط نیست. مطمع هم کبوتر آزادی است که گرچه در قفس است اما در حمایت طبقه مستضعف است.

تحلیلگران جناح چپ می‌گویند در دهه گذشته شکاف طبقاتی چنان عمیق شده که عملاً دیگر طبقه متوسطی در ایران نداریم. طبقه اشراف مانده و طبقه مستضعف. حالا در انقلاب پیش رو، اگر چنانچه قرار باشد که رخ بدهد، طعمه آزادی است. انقلاب اسلامی، (استقلال،آزادی،جمهوری اسلامی) از آن طبقه مستضعف است. آن تیتر سالهای اخیر که می‌گوید ایران تنها جایی است که مسئولانش می‌خواهند نظام را سرنگون کنند و مردم نمی‌گذارند، رندانه نیست. حقیقت است. آزادی (زن،زندگی،آزادی) طعمه است. قفس را برای صاحبان حقیقی‌ انقلاب دارند آماده می‌کنند.

البته صد سالی زمان می‌برد، من نمی‌گویم خودشان می‌نویسند. تحلیل خودشان از پیشگویی‌ آخرالزمانی مایایی است.‌

پ.ن:«در تمام طول تاریخ، مبارزه‌ای که از نظر طرح اصلی یکسان است، بارها و بارها روی می‌دهد. طبقه قوی مدت‌های مدید با خیال راحت حکمفرمایی می‌کند، اما دیر یا زود لحظه ای فرا می‌رسد که یا اعتمادش را نسبت به خود و یا نسبت به توانایی حکمرانی مقتدرانه و یا هر دو از دست می‌دهد. سپس طبقه متوسط که با تظاهر به مبارزه در راه آزادی و عدالت، طبقه ضعیف را با خود همراه کرده است، طبقه قوی را کنار می‌زند. سپس به محض رسیدن به اهدافش، مجدداً طبقه ضعیف را به موقعیت بردگی که قبلاً در آن قرار داشت، عقب می‌راند و خود به طبقه قوی تبدیل می‌گردد. در این هنگام طبقه متوسط جدیدی از درون یکی از دو طبقه دیگر و یا هر دو آنها سر بر می آورد و مجدداً مبارزه از سر گرفته می شود. بین این سه گروه، تنها گروه ضعیف است که هیچگاه حتی به طور موقت در دستیابی به اهدافش موفق نیست.»

با تشکر از خانم فاطمه اشجعی.‌

 

5 دیدگاه روی “پا برهنگان

  1. فکر کنم این قسمت رو می‌خوای عزیزم:

    فصل اول
    نادانی، توانایی است.

    در تمام طول تاریخ مستند و شاید از اواخر عصر نوسنگی، مردم جهان به سه دسته قوی، متوسط و ضعیف تقسیم شده‌اند. آنها به صورت‌های مختلفی در تقسیم بندی‌های کوچکتر جای گرفته‌اند، نامهای متفاوت بیشماری داشته‌اند، هم جمعیت و هم نگرش آنها نسبت به یکدیگر از عصری به عصر دیگر تغییر کرده است؛ اما ساختار اساسی اجتماع هرگز تغییر نکرده است. همانند ژیروسکپ که بعد از حرکت کردن به هر جهت دوباره به حالت تعادل باز می‌گردد، ساختار اجتماع نیز حتی بعد از آشوب‌های گسترده و تغییرات نسبتاً غیر قابل برگشت، باز شکل اولیه خود را بازیافته است.
    وینستون پرسید: «جولیا، بیداری؟»
    – بله، عزیزم، دارم گوش می‌کنم. ادامه بده. خیلی جالب است.
    وینستون به خواندن ادامه داد:
    اهداف این سه گروه کاملاً با هم متفاوت است. هدف گروه قوی، حفظ موقعیت فعلی خویش است. هدف گروه متوسط، عوض کردن جای خود با طبقه قوی است. هدف گروه ضعیف نیز محو هرگونه تمایز و ایجاد جامعه‌ای است که در آن همه انسانها برابر باشند. البته این در صورتی درست است که اصولاً برای طبقه ضعیف هدفی قائل باشیم، زیرا ویژگی ثابت آنها خستگی بیش از حد از کار شاق است که مانع از توجه کامل آنها به چیزی بیرون از زندگی روزانه شان می‌شود. بنابراین، در تمام طول تاریخ، مبارزه‌ای که از نظر طرح اصلی یکسان است، بارها و بارها روی می‌دهد. طبقه قوی مدت‌های مدید با خیال راحت حکمفرمایی می‌کند، اما دیر یا زود لحظه ای فرا می‌رسد که یا اعتمادش را نسبت به خود و یا نسبت به توانایی حکمرانی مقتدرانه و یا هر دو از دست می‌دهد. سپس طبقه متوسط که با تظاهر به مبارزه در راه آزادی و عدالت، طبقه ضعیف را با خود همراه کرده است، طبقه قوی را کنار می‌زند. سپس به محض رسیدن به اهدافش، مجدداً طبقه ضعیف را به موقعیت بردگی که قبلاً در آن قرار داشت، عقب می‌راند و خود به طبقه قوی تبدیل می‌گردد. در این هنگام طبقه متوسط جدیدی از درون یکی از دو طبقه دیگر و یا هر دو آنها سر بر می آورد و مجدداً مبارزه از سر گرفته می شود. بین این سه گروه، تنها گروه ضعیف است که هیچگاه حتی به طور موقت در دستیابی به اهدافش موفق نیست.

  2. خواهش می‌کنم عزیزم
    من لذت می‌برم از خوندن مطالبت و نگارش و ادبیات و تفکرت و زاویه‌ی نگاهت به هر موضوعی.
    همیشه همینجور عالی باش، به امید خدای بزرگ، دوست جانم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.