از نودهای دور

۱- آقای عماد داوری دولت‌آبادی مورخ است و در ایتا کانال دارد. در ذیل مطلبی  که برای پیدا کردن زاد و رود کسی که خیلی سال پیش درگذشته چه می‌کنند نوشته بود، این عکس را گذاشته.

البته اسم روزنامه را ننوشته ولی گویا تبلیغ برای سال ۱۳۱۱ است. نود سال پیش.

۲- یاد امید حسینی صاحب وبسایت آهستان افتادم. می‌رفت مخزن کتابخانه ملی و دلی از عزای روزنامه‌های قدیمی در می‌آورد و می‌گذاشت جلوی سبزها. سال ۸۸ خیلی آتش انقلابش تند بود. بعد از آن‌ور بام افتاد حیاط همسایه. یادم است خداحافظی کردم باهاش. رفت تا سال پیش که کامنتم را در کانال زینب خزائی دیده بود و آمد سلام و خوش‌وبش.

امسال فهمیدم چرا «عه! کانال زینب خزائی؟» عجب.

۳- برادرم در قسمت پائین کتابخانه‌اش، با ۴ طاقه در، روزنامه و مجله قدیم داشت/دارد. تا هفتاد و شش که هنوز مستقل نشده بود پلاس اتاق کار مشترکش با خانمش بودم به زیر و رو کردن کتابخانه و مجله‌ها. خیلی دنیای عجیبی است.

القصه مجلات فکاهی توفیق هم بود. یک کاریکاتوری بود که دختر مینی‌ژوپ پوشی دارد رد می‌شود، پسری به دیگری می‌گوید «از وقتی دامن‌ دخترها رفته بالاتر مهریه‌ها بالاتر رفته.»‌

‌۴-  در رمان جانْ شیفته، رومن رولان می‌گوید غالباً آنان‌که در مذهب/دین (شما بگو سیاست، عشق حتی) سخت‌گیرترند از مذهب/دین می‌بُرند. به همین مضمون. مثل محسن مخملباف، همان محسن پونز که بعدها فیلم عشق و فلسفه را ساخت. هی روزگار…

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.