بیایید به یادگار یادگار امام وکالت بدهیم

آیدا کارپه در بلوربلاگش پستی از وبلاگ نامه‌ به سینما را بازنشر کرده. متن طولانی پر ملال می‌رسد سرانجام به اینکه: «خواندن درس‌گفتارهای چاپسکی به فارسی، مخصوصاً جایی که از مرگ و تقرّب مرگ می‌گوید، انگار حال‌وروز این روزهای من است، یا خیلی‌های دیگر که صبح و شب‌شان گره خورده است به خبرهای تلخی که تمامی ندارند. هیچ چیزِ این جهان و این زندگی ظاهراً به‌قاعده نیست. نقطه‌ی تعادلی ظاهراً در کار نیست اما هر کسی به شیوه‌ی خودش پی راهی می‌گردد برای برقراری این تعادل.
بخشی از نوشته‌ی چاپسکی را به یاد می‌آورم که از برگوت پیر می‌گوید؛ برگوت مشهوری که خلاقیتش رو به زوال رفته و دوست دارد مدام این جمله را تکرار کند که «فکر می‌کنم با نوشتن این کتاب‌ها برای سرزمینم مفید بوده‌ام.» حالا خیال می‌کنم چاپسکی هم با این درس‌گفتارهایی که امید را در وجود افسران هم‌دوره‌اش زنده نگه داشت همین کار را کرد. و میراثش حالا که به فارسی ترجمه شده همان نور امید را در وجود ما که به‌ قول کُردلیای شاه لیر نخستین مردمانی نیستیم که با داشتن بهترین نیت‌ها به بدترین روزگار افتاده‌ایم روشن نگه می‌دارد، حتی اگر ما هم آن‌طور که چاپسکی در آخرین صفحه‌ی کتابش می‌نویسند مثل پروست مراقب خودمان نباشیم و در گرماگرم نوشتن پیکر بی‌جان‌مان را در بستر یا جایی دیگر بیابند.
آن‌چه اهمیت دارد نوشتن همان کلماتی است که برای سرزمین مفید باشد.» (+)

همین نویسنده در ابتدای نوشته به زشت‌ترین فرودگاه جهان، فرودگاه تهران با حذف نام امام خمینی اشاره می‌کند، جالب اینکه ۲۵ نوامبر هم در نوشته جدیدش اینطور شروع می‌کند: «مطمئنم ترس و نفرت من از فرودگاه امام خمینی مستقیما مربوط به حکومت اسلامی است. اینکه دیدن هر محوطه باز پارکینگ موقت فرودگاهها مرا اینقدر مضطرب، غمگین و مستاصل میکند؛ اینکه اصلا واهمه دارم از تماس کف کفشم با آسفالت باند فرودگاه، اینکه دیدن آرم خلاق و زیبای هما مرا اینقدر غصه دار میکند… بخاطر این است که مهاجری متولد بعد از انقلاب ایران هستم که بسیاری بسیاری بسیاری چیزهایش را دوست نداشتم…»(+)

 

بعد یادگار یادگار امام خمینی آب می‌ریزد در آسیاب اینها و می‌گوید نظام از ریل آرمانهای جد من خارج شده است بیایید به من وکالت بدهید بابا جانم‌های خودم. اینها هم می‌گویند: «واقعا همه‌چیز اینقدر سخت می‌باید می‌بود؟ فقط و فقط و فقط چون مردی چهل و اندی سال پیش جربزه ایستادن نداشت و مرد دیگری به خدعه زمین خالی شده را جولانگاهی مناسب دید و تاخت؟»(همان)

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.