وقتی تو رنج می‌کشی دنیا برای من می‌ایستد.

سالی که گذشت سال خوبی بود. بهار و تابستان و پاییز و زمستانی شایسته. به قاعده. پر از تغییرات ارزشمند، پر از آمد و رفت‌های به جا. ارزشمند. پیروزی‌های خوشمزه از پی شکست‌های تلخ. ظفر عظیم از پی شیطنت‌های بزدلانه. سنت خالق چنین بوده و خواهد بود. همینش زیباست.‌

کتابهای کمی خواندم ولی بزرگ بودند. صحیفه را تمام کردم و نهج‌البلاغه را آغاز. کتاب محمد کارن آرمسترانگ را هم بالآخره تمام کردم. تَلمود را هم مجدد شروع خواهم کرد. در یک کلاس جریان‌شناسی هم شرکت کردم که به لطف آیفون و تحریم ایتا فعلاً فقط کتابش را توانستم بخوانم و از صوتها محرومم. فیلم هم خوب دیدم و انیمیشن و سریال. مهمان فراوان داشتیم و جابه‌جا شدیم و بدهی بار آمد و قرض‌الحسنه دادم و قرض‌الحسنه گرفتم. برای هر آشنا و دوستی که پیامک زدم بدون چون و چرا مبلغی که در توانش بود کمک کرد و این فقط لطف خداست. امیدوارم سال جدید سال ادای به موقع قرض‌هایم باشد و شرمندگی پیش نیاید.‌

الحمدالله.‌

عکس، ۲۸ اسفند ۱۳۶۳ در جنوب بصره گرفته شده. وقتی استخبارت عراق خبرنگاران را به محل درگیری با ایران برده، عکاسی به نام پاولوسکی این صحنه را جاودانه می‌کند.‌

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.