با شما بودن به صورتی‌ است که گویی‌ تنهایم

در نکوهش اصحابش
خدای‌ را حمد می‌‌کنم بر امری‌ که گذشت، و از کاری‌ که مقدّر نمود، و بر مبتلا شدنم به شما ای‌ مردمی‌ که چون فرمان دهم اطاعت نکنید، و هرگاه دعوت نمایم به اجابتم برنخیزید، اگر مهلتتان دهند در سخن باطل فرو می‌‌روید، و اگر با شما بجنگند ناتوانی‌ نشان می‌‌دهید، اگر مردم دور امام بر حقی‌ را بگیرند به آنان طعنه می‌‌زنید، و اگر ناچار به کار دشواری‌ شوید عقبگرد می‌‌کنید.
دشمنتان بی‌ پدر باد! برای‌ پیروزی‌ خود و جهاد بر حقّتان انتظار چه چیزی‌ را می‌‌برید؟ مرگ یا ذلّت؟! به خدا قسم اگر مرگم برسد ـ که می‌‌رسد ـ بین من و شما جدایی‌ می‌‌اندازد در حالی‌ که از همنشینی‌ با شما نفرت دارم، و با شما بودن به صورتی‌ است که گویی‌ تنهایم. شگفتا از شما! آیا دینی‌ نیست که بر محور خود شما را جمع کند؟ و حمیّتی‌ نیست که شما را آماده کار نماید؟
آیا عجیب نیست که معاویه ستمگران فرومایه را دعوت می‌‌کند و آنان بدون دریافت کمک و حقوق  از او اطاعت می‌‌نمایند، و من شما را ـ که بازمانده اسلام و باقیمانده مسلمانان هستید ـ به گرفتن کمک و قسمتی‌ از حقوق بیت‌المال دعوت می‌‌نمایم ولی‌ از دورم پراکنده می‌‌شوید، و با من مخالفت می‌ورزید؟ دستوری‌ موردپسند از من به شما نمی‌‌رسد که همگی‌ بپسندید، و دستوری‌ ناپسند نمی‌ًرسد که همگی‌ بر ناپسندی‌ آن اجتماع کنید. قطعاً محبوبترین چیزی‌ که دوست دارم با آن روبرو شوم مرگ است. کتاب خدا را به شما آموختم، راه دلیل و برهان را به رویتان گشودم ،آنچه را نمی‌‌شناختید به شما شناساندم، آنچه را از دهان بیرون می‌‌انداختید به مذاقتان گوارا کردم، ای‌ کاش کور می‌‌دید، و خفته بیدار می‌‌شد! چه نزدیکند به بی‌معرفتی‌ نسبت به حضرت حق ملّتی‌ که رهبرشان معاویه، و آموزگارشان پسر زن زانیه (عمروعاص) است!
‌‌
خطبه ۱۷۹ نهج‌البلاغه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.