«ساسنگ، وطن است. وطنی که به روز نمیشود مگر در بند کردن طبقاتی تکیه زده به تیرآهنهای ناپایدار که با زلزلهای فرو خواهد ریخت. ظاهر شهر مانند ظاهر وطن به سوی ترقی دارد پیش میرود. توصیف باغ های ویلایی پولدارها در کنار خانههای فرسودهی شهر[ک]، توصیفِ مردمی که سانتافه سوار میشوند ولی رشد اجتماعی و سیاسی لازم را کسب نکردهاند دردزاست. اینجا وطنی است که دکتر داتیس در آن و با آن غریبه است. غریبهای که هرگز پذیرفته نمیشود. دکتر داتیس نمایندهی قشر متفکر تحصیلکردهی دلسوز است نه صرفاً روشنفکر.
اما «دکتر داتیس» همان حامد اسماعیلیون است. با هر جمله و بند و پاراگرافی که میخوانی لینک میشوی به یک پُستِ وبلاگشان و یا فلان کامنتی که در وبلاگِ فلانی دیده بودی از ایشان. البته اسم دکتر اسماعیلیون ارمنی نیست. خیلی سعی شده است که تغییراتی در شخصیتِ اصلی داستان و افراد دور و بریاش داده شود تا رو نشود ولی رو است. داستانِ افغانها، مکانیک نزدیک مطب و حمیدرضا و زنش و رها و …»
اگر دوست داشتید معرفیئی که از کتاب دکتر داتیس او نوشتم، اینجا (+) بخوانید. من چون وبلاگ چند تایی از دوستان نزدیک دوران تحصیلش را میخواندم مچش را گرفته بودم که به مذاقش خوش نیامد.