آیات ۲۰-۲۸ سوره مبارکه قصص درباره دیدار حضرت موسی با حضرت شعیب است. حضرت موسی در ورودی مدین آبشخوری میبیند که چوپانان مشغول آب خوراندن به گوسفندان هستند. چشمش به دو زن میافتد که دورتر ایستاده و از نزدیک شدن گوسفندانشان جلوگیری میکنند. علت را جویا میشود. میگویند پدر ما پیر است و منتظریم خلوت شود پس جلو برویم [تا با مردان نامحرم همکلام و رو در رو نشویم.] حضرت موسی بیکه چشمداشتی داشته باشد گله آنها را سیراب میکند و سپس به سایهای پناه میبرد. و از خدا طلب خیر میکند. (امیرالمؤمنین در خطبه ۱۵۹میگوید آن خیر جز لقمهای نان خالی نبود.)
پس یکی از دخترها در حالیکه با حیا قدم برمیداشت (تمشی علی استحیاء) نزد او آمد و پیام حضرت شعیب را رساند. حضرت موسی به او گفت من پیشاپیش میروم هر جا راه را اشتباه رفتم با پرتاب سنگریزهای با خبرم کن زیرا «ما پسران یعقوب به پشت سر زنان نگاه نمیکنیم.»
در خانه حضرت شعیب دختر به پدر پیشنهاد میکند او را استخدام کنند و دلیلش قدرت بدنی و امین بودن موسی است. امین ناموس بودن. حیای زن و حیای مرد را قرآن به خوبی نمایش میدهد. مکمل هم هستند.
حالا میگویند «اول خانمها»، خانمها هم شنگول راه میافتند جلوی مردها. اینطوری با کلمات و جملات شیک، هوسها و مطامع نفس شیطانی خودشان را ارضا میکنند. همین شکل و صورت بگیر برو جلو. غرب سرمایهداری دوست داشتنی.