عید است و چه مبارک عیدی

برای «همجوار خدا» چه می‌کنید؟

من از خاسرانم. سالهای سال بی‌نصیب بودم از او که سنگش را سنگین با خودم حمل می‌کردم. دوست داشتم مثلش شوم اما تلاش نکردم بیاموزمش. کلاس و مکتبش دایر بود و من در دشت و دمن شلنگ‌ تخته‌انداز از هر درخت بارداری میوه‌ای چیدم و ترش و شیرین خورده نخورده، زیرش استراحتکی کردم. حالا بسترم را پهن کرده‌ام جایی و دل خوش کرده‌ام به صدای مکتبداری که از پس دیوارها در افت و خیز فرصت‌هایی که درد و رنج و غرق شدن در زندگی دنیوی دست می‌دهد، می‌شنوم.

«آشی که شش ماهه براش برنامه ریختیم… از هر حقوقی که اومد به خونه، یک چهارمش رفت بینِ صفحاتِ سورۀ واقعه… یعنی یک/چهارمِ حقوقِ من… یک/چهارمِ سهمِ ام‌یحیی… یک/چهارمِ پول تو جیبیِ دخترم… یک/چهارمِ پول تو جیبیِ پسرم… و یک/چهارمِ روزیِ یحیی… قطره قطره جمع شد تا فردا بریزه به دریا…

قراره فردا ابوبکرها و عُمرها و عثمان‌های زیادی سرِ سفرۀ امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیه السلام بشینن و آش بخورن… »

این (+) را می‌خوانم و غبطه می‌خورم. من عاشق نبودم؟ بودم. اما سعی نکردم آب را پیدا کنم. سرچشمه را. قناعت نابه‌جا کردم. قناعتی نا به جا.

عمر رفته است و سلامتی و غنا رفته است و نمی‌چسبد این تلمذ که نهیب می‌شنوم اگر پا داشتی و مثل قبل درآمدی، سرگرم چه‌ها و کجاها و که‌ها بودی دخترک که حالا در بی- آمده‌ای شاگرد زرنگ بازی؟ به دستهای خالی‌ام نگاه می‌کنم. به ره‌توشه خالی و به سفری طولانی. بسیار طولانی. به تنگدستی گرسنگی تشنگی و عذاب بی‌کسی و بی عملی و تماشای لذت و نعمت دیگران. حسرت بر حسرت. اندوه بر اندوه. خسارت بر خسارت. نه پدر و مادر به کارت می‌آید نه فرزند نه رفیق گلستان و گرمابه. در آن هول و وحشت مدام… کسی دیگر نهیب می‌زند مثقال ذرهً یره… مثقالها ناچیزند اما و من ترازوی گناه و حسرت و خسارتم سنگین است.

آه پروردگار دو جهان، مالک روز جزا،… چه بیچارگی مدامی.

 

به نوشتن چه آمدم و چه شد. عیدتان پر برکت. بچینید و بچینید.

 

4 دیدگاه روی “عید است و چه مبارک عیدی

      1. این چه حرفیه؟ خیلی هم خوب و خالصه. شما از قِبل اینها به نون و نوایی نرسیدید که نگرانید برعکس اذیت هم شدید و از همه مهمتر خدا همه رو می‌بینه.

  1. در ادبیات ریشه دارِ ایران، «ذره» به غبارات معلق در فضای تاریک گویند که اشعه‌های خورشیدی که به درون تاریکی می‌تابد روشنشان کرده و نور بسیار ضعیفی که موجب روشنیِ وجود آنهاست ناشی از تابش خورشید است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.