در این مقاله که سی خرداد ۹۶، تسنیم درباره میلیشیای منافقین کار کرده، این قسمتهایش شاخکهایم را قلقلک داد:
دیگر نماینده طرفدار بنی صدر در مجلس اول هم که کسی نبود جز عزت الله سحابی، باز درباره توهمات و سوء محاسبات مجاهدین در اواخر سال ۵۹ و اوایل۶۰ چنین گفته است:
«بچههای سازمان (منافقین) متأسفانه گوششان بدهکار نبود. من بعدها متوجه شدم که اینها روی هوادارانشان هم تدریجی کار میکردند، همانگونه که به تدریج میخواستند من را قانع کنند که حرفهایشان را بپذیرم. رهبری سازمان (منافقین) هیچوقت ناگهانی مطرح نمیکرد که باید با حاکمیت درگیر بشویم، مثلاً مدتی بیان میکردند که در شهرستانها اعضا و هواداران سازمان(منافقین) را میگیرند و شکنجه میدهند.
یکبار یکی از همین بچههای سازمان(منافقین) از شهرستان به ملاقات من آمد و دیدم که سینهاش را با آتش سیگار سوزاندهاند. هر چند بعدها فهمیدیم که این ساختگی بوده و خود سازمان(منافقین) این کار را کرده بود تا شکنجه را به پای نظام بگذارند، آنها میخواستند با این کار به تدریج افکار عمومی را قانع کنند که چون از طرف نظام و نیروهای حزباللهی به سازمان(منافقین) و اعضای آن حمله میشود، اعضا و کادرها و هواداران سازمان(منافقین) همه به رهبری آن فشار میآورند که باید یک کار جدی کرد: یک حرکت مسلحانه!»
سناریوی براندازی و تمثیل دو «تابلو»ی رجوی
سازمان از اواسط اردیبهشت ۶۰ با مطرح کردن این فرضیه که نیروهای انقلابی و حزب الله(که سازمان آن ها را «اقلیت چماقدار» می نامید) قصد محدود کردن رییس جمهور و قلع و قمع نیروهای مخالف را دارد، رییس جمهور را تحریک به تقابل با نیروهای و نهادهای انقلاب میکرد.
البته این دروغی بیش نبود. برنامه سازمان به گواه اعترافات اعضای جدا شده یا دستگیر شده سازمان، عملکردهایی چون غارت اسلحه خانهها و کلانتریها در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب و ایجاد دپوها و انبارهای مخفی اسلحه، دادن آموزش های نظامی به هواداران، تشکیل میلیشیا، نفود دادن عوامل خود در نهادهای حساس نظامی، انتظامی و امنیتی و… و البته اسناد و مدارکی که به دست نیروهای اطلاعاتی نظام می افتاد، از ابتدای انقلاب این بود که در یک فرصت مناسب با عملیات نظامی ضربتی، جمهوری اسلامی را ساقط کند و به اصطلاح خود رهبران سازمان، «انقلاب نیمه تمام را با تشکیل یک حکومت دمکراتیک خلقی کامل کند.»
برای مثال، «حسین رفیعی فنود» از اعضای رده بالای سازمان که در همان سال ۵۹ از آن جدا شده بود، در کتاب خود با نام «روند جدایی» از «عباس داوری»، از رهبران اصلی سازمان نقل می کند که در همان سال ۵۹ چنین گفته بود:
«در صحبتهایی که با خود ما داشتند، عباس داوری میگفت که ما پایگاههای قوی داریم. به نیروهایشان میگفتند که ما یک قیامی مانند هفده شهریور ایجاد میکنیم و بهدنبال سرکوب آن قیام توسط نظام، مردم آرام، آرام به ما ملحق میشوند و تکرار این قیامها موجبات سرنگونی نظام را فراهم میکند. آن ها شرایط انقلاب را در سال های ۵۶ و ۵۷ در ذهنشان بازسازی می کردند.»
🔍 یاد دوست سابقی افتادم که پارسال زیر پستهایم مینوشت انقلاب ۵۷ هم همینطوری بود دیگر. اتوبوس و بانک آتش میزدند. خب خب خب. یاد برخی پستهای وبلاگش هم افتادم. به هر حال -لعنت بر دل سیاه شیطان- سن و سالش از من بیشتر است بهتر از من یادش است مثلاً. هار۳.