وَلَنْ تَرْضَىٰ عَنْکَ الْیَهُودُ وَلَا النَّصَارَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ (بقره:۱۲۰)
ربطی به یهود و نصارا ندارد. قاعده این است که هر قدر سعی کنی از در مهربانی و دوستی با اهل فتنه در آیی، آنها هرگز به تو خوشبین نخواهند شد مگر اینکه کاملاً مثل خودشان فکر و عمل کنی.
سالهای سال تجربه کردم که هر قدر به قول شعار دلبرشان «آزادی عقیده و بیان» بپذیرم. باهاشان نشست و برخاست کنم تئاتر و سینما بروم، جشن تولد و کافهنشینی و ناهار و سفر حتی، باز نظرشان عوض نمیشود. زهی خیال باطل. شما همیشه برای آنها عنصر حکومتی و نامطلوبید. قبلاً سال گذشته همین جا در وبلاگم نوشتم که هیچ نشد نسبت به اظهارنظرهای رفقای اصلاحطلب، جبههشان را مد نظر داشته باشم و قضاوتم بر این اساس باشد ولی آنها در خوشبینانهترین رقم، ۹۰ درصد آنها شما را، حتی سلام و علیک شما را با فیلتر قائم به ذات حکومتی بودن سبک سنگین میکنند. شما حکومتی خشکه مذهبی تندرو هستید حتی اگر اجازه بدهید کنارتان آزادانه مشروب بخورند و اطوار همجنسبازانه بیایند.
سال گذشته، فتنه اتفاقاً توسط طیف اصلاحطلب محجبه مخالف گشت ارشاد شروع شد. محجبههای مخالف حجاب و قانون. قانون شکنان فتنههای بازههای ده ساله. پیاده نظام اسرائیل. همین! پیاده نظام اسرائیل.
آقای ارشاد در یکی از نشستهای اخیرش خطاب به خانم صدیقه وسمقی، یکی از کسانیکه همراه فائزه جان و شرکاء، زندانی شدن بهائیان را بدتر از سوزاندن قرآن کریم دانستند، مثال جالبی زد. گفت یک بنده خدایی با همسایهاش بد شد چشم دیدن موفقیتش را نداشت. نهایت امر به یکی پول داد گفت سر مرا ببُر بینداز خانه همسایه تا دستگیر و اعدامش کنند. اصلاحطلبها از لج سهمخواهی و تلاششان در خوش خدمتی به غرب و اسرائیل حاضرند سر خودشان را، سر وطن را ببُرند. پس از چه کسانی حمایت میکنند؟ براندازان حرفهای در سراسر جهان بجز اسرائیل. کی؟ بهائیت!
حالا امروز، فاحشه بهائی در دانمارک به حرمت قرآن کریم هتاکی کرده، لابد به خانم وسمقی بگویی به عنوان معتقد به جدایی دین از سیاست چه نظری نسبت به این مسئله دارد مثل ضرغامی میگوید من بذرافکن را میشناسم خیلی نجیب است. جمهوری اسلامی لجش را در آورد در برابر لخت شدنش تسلیم نشد، او هم لج کرد قرآنسوزی کرد. بعدش هم قرآن سوخته را بغل کرد بوسید. شاید خودش راضی نباشد من میگویم اینها را. ولی قلباً بهائیهای مهربان به قرآن اعتقاد دارند. «تو را دوست ندارند.»