بانک‌خواری و زمین‌خواری بهاییان در زمان پهلوی

هژبر یزدانی (۱۳۱۳ در سَنگسر (مهدی‌شهر کنونی) – ۲۹ فروردین ۱۳۸۹ در کاستاریکا) از جمله افراد کلیدی در صحنهٔ اقتصاد ایران در پیش از انقلاب ۵۷ بود. همچنین وی یکی از افراد مؤثر در تصرف بخشی از زمین‌های حاصلخیز ایران توسط آمریکایی‌ها بود.

 

به گفتهٔ میلانی هجبر یزدانی امپراتوری خود را بر پایهٔ پشتیبانی دو نفر ساخت: نصیری سمنانی و عبدالکریم ایادی شهمیرزادی، پزشک مخصوص شاه.[۲] هژبر توانسته بود با رشوه دادن به مدیران بانک پرداخت چک‌هایش را به تعویق بیندازد و با استفاده از چک‌های فاقد موجودی ولی برگشت نخورده سهام بانک‌های مختلف را بخرد. رئیس بانک مرکزی وقت، حسنعلی مهران، متوجه این مسئله شد و آن را با نخست‌وزیر امیرعباس هویدا در میان گذاشت. هویدا از هژبر خواست تا سامانهٔ بانکی را به حال خود وا گذارد و در عوض در بازار گوشت سرمایه‌گذاری کند. چندی پس از این ملاقات، رئیس بانک مرکزی نامه‌ای شدیداللحن از دادگستری دریافت کرد که چرا برای کارآفرین زحمت‌کشی همچون هژبر یزدانی درد سر ایجاد می‌کند. هژبر پس از این نامهٔ حمایت‌آمیز به دفتر هویدا رفت و به مسئول دفترش گفت «به رئیست بگو من بانک را گرفتم».[۳] در واقعهٔ خرید «بانک ایرانیان»، هنگامی که آذر ابتهاج از اعضای هیئت مدیرهٔ بانک متوجه شد یزدانی ۲۸ درصد از سهام بانک را بی‌صدا خریده‌است، با ایادی، که فکر می‌کرد از یزدانی پشتیبانی می‌کند، ملاقات کرد و از او خواست جلوی تصاحب ستیزه‌جویانه بانک توسط یزدانی را بگیرد؛ ولی ایادی با این استدلال که پولی که یزدانی می‌پردازد کافی است، کمکی نکرد و نهایتاً با پا در میانی شاه یزدانی سهام ابتهاج را به سه برابر قیمت بازار خرید.[۴]

 

حسین فردوست هم حمایت ایادی از هژبر را از عوامل مهم و مؤثر در رسیدن به قدرت اقتصادی برمی‌شمارد و در خاطرات خود می‌نویسد:

 

«هژبر یزدانی با حمایت ایادی به قدرتی تبدیل شد و اراضی وسیعی را در کرمانشاه و مازندران و اصفهان و غیره در اختیار گرفت و برای من معلوم شد که تمام این وجوه متعلق به بهاییان است و این معاملات را یزدانی برای آنها ولی به نام خود انجام می‌دهد.»

 

فردوست همچنین در مورد چگونگی و میزان قدرت وی در معاملات می‌نویسد: «چند مورد از معاملات یزدانی را شخصاً شنیدم، یک روز ابتهاج، مدیر عامل بانک ایرانیان، به من تلفن کرد که از این پس در بانک ایرانیان سمتی ندارد و تمام سهام بانک و ساختمان و وسایل آن به هژبر یزدانی فروخته شده‌است. یک روز هم سمیعی رئیس بانک توسعه کشاورزی، به من شکایت کرد که فرد بی‌تربیتی با دو گارد مسلح به مسلسل بدون اجازه وارد دفتر کارم شده و گفته که نامش یزدانی است و می‌خواهد سهام بانک با ساختمان و وسایل به او واگذار شود. سمیعی پاسخ داده که این امر منوط به اجازه وزارت کشاورزی و تصویب دولت است. یزدانی با خشونت جواب داده که ترتیب آن را هم می‌دهم.»

 

در جای دیگر فردوست در مورد حمایت بی‌دریغ دربار پهلوی از هژبر چنین می‌نویسد:

 

«در حوالی سال ۱۳۵۴ شکایتی از معینیان رئیس دفتر مخصوص شاه به دستم رسید مبنی بر این که هژبر یزدانی در سنگسر به مراتع چوپان‌ها تجاوز کرده و برای آنان مزاحمت ایجاد می‌کند. محمدرضا دستور داده بود که تحقیق و گزارش شود. دو افسر را به همراه عکاس ساواک به منطقه اعزام کردم. در مراجعت، گزارش آنان حاکی از این بود که اهالی ده مرزن‌آباد در ارتفاعات سنگسر همه بهایی هستند و رئیس آنها هژبر یزدانی است و آنها همه مراتع ده مجاور را که مسلمان‌نشین است، به زور تصرف کرده‌اند. مدارک مستند جمع‌آوری شد و آلبومی نیز تهیه و ضمیمه گزارش شد و مستقیماً به اطلاع محمدرضا رسید. فردای آن روز سپهبد ایادی تلفن کرد و گفت شاه گزارش را به من نشان داده، گزارش سراپا مغرضانه است و به شاه گفتم و ایشان دستور داد که مجدداً هیئت بی‌غرضی را اعزام دارید! پاسخ دادم که گزارش هیئت مستند است و اعزام مجدد مفهومی ندارد و افزودم که شاه می‌خواهد یزدانی به مناطق چرای دیگران تجاوز نکند من که مدعی نیستم. به هر حال یزدانی به کار خود ادامه داد.»[۱]

 

ایرانیان نامدار، نوشتهٔ عباس میلانی، ج ۲، ص ۷۴۲–۷۴۳.

«از چوپانی تا انگشتر ۵ میلیون دلاری» روزنامه دنیای اقتصاد (+)

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.