به لشگرش، پیش از دیدار با دشمن در صفّین
دست به جنگ نزنید تا آنان شروع کنند، زیرا به حمد خدا حجّت با شماست، و جنگ نکردن از سوی شما تا شروع جنگ از جانب آنان حجّت دیگری از شما بر آنهاست.
دشمن چون به اذن حق پای به هزیمت نهاد فراری را به قتل نرسانید، و ناتوان را .آسیب نزنید، و زخمی را نکشید
و زنان را با آزردن به هیجان نیاورید گرچه متعرض آبروی شما شوند، یا به بزرگانتان ناسزا گویند، زیرا توان و جان و عقلشان ضعیف است.
زمانی که در شرک بودند مأموریت داشتیم از آنان دست بداریم. و اگر در روزگار جاهلیّت مردی زنی را با سنگ یا چماق میزد، او و فرزندانش را به این عمل سرزنش میکردند.
نامه ۱۴ امیرالمومنین علی علیهالسلام
🔍 نامه را که خواندم در انتهای نامه دلم گرفت. بانوی دو عالم، یگانه دختر پیامبر خاتم صلوات الله علیه، کوثر، طاهره مرضیه نه متعرض شده بود، نه ناسزا گفته بود. او که از ناقه حضرت صالح علیهالسلام بالاتر بود، تنها حقخواهی کرده بود که میان کوچه سیلی خورد.
که میان در و دیوار تن نحیف عابد زاهدش فشرده شد.
که در خانهاش شکست و اتش گرفت.
که وقتی دنبال پسرعمویش، شوهرش و امامش رفت و خود را به او آویخت تا نبرندش، بر بازوانی که سر پیامبر را از کودکی در میان میگرفتند ضرباتی نواختند.
افرادی که بیعت شکسته و به دوران جاهلیت بازگشته بودند، اعمالی مرتکب شدند که به سبب آنها، باید خودشان و فرزندانشان را سرزنش کرد.
امام این سطور را دردمندانه نوشته. درد در هر کلمهاش پیداست.
پ.ن: پارسال وسط اغتشاش فواحش، یک بینوایی رفته بود به یک کله قلقلی در توییتر خبر داده بود که فلانی «خودزنی» کرده از خطبه عقل ناقص زنها نوشته.
بدو دوباره خبر بده جا نماند این یکی. چون جان و توان و عقل زنها را یکجا پوکانده. بدو!