امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) فرمودند :
«لَأَنْسُبَنَّ الْإِسْلَامَ نِسْبَهً لَمْ یَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِی؛ الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِیمُ وَ التَّسْلِیمُ هُوَ الْیَقِینُ وَ الْیَقِینُ هُوَ التَّصْدِیقُ وَ التَّصْدِیقُ هُوَ الْإِقْرَارُ وَ الْإِقْرَارُ هُوَ الْأَدَاءُ وَ الْأَدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ.»
اسلام را چنان تفسیر مىکنم که هیچ کس پیش از من آن را چنین تفسیر نکرده باشد؛ اسلام همان تسلیم است و تسلیم همان یقین و یقین همان تصدیق است و تصدیق همان اقرار و اقرار همان ادا است و ادا همان عمل.
حکمت ۱۲۵ نهج البلاغه
🔍 از انتهای مطلب شروع کنیم عجیبتر میشود. «عمل» چندین مرحله پیش از «اقرار» است. یعنی عین کلام شهید سلیمانی که برای شهید شدن باید شهید زندگی کنید اینجا هم برای مسلمان شدن باید زیستی مسلمانی داشته باشید. این عمل، ادای پیمان «الست» است. بعد از این زیست است که به «اقرار» میرسی. برای همین است که ایمان با عمل صالح همواره همراه است.
پس از «اقرار» میرسد به «تصدیق». اینکه برسی به گفتن شهادتین. و این تصدیق یعنی پیامبری او را که اقرار کردی، پذیرفتهای او فرستاده خداوند متعال است دیگر شک و منّ منّ نباشد. «یقین» داری او از خود و هوای نفس خود سخن و امر و دستوری نمیدهد. پس سر میسپاری و تسلیمی. گفت بعد از من «علی» علیهالسلام، «ولی» شماست، بیجا میکنی «سقیفه» را به وجود میآوری. بیجا میکنی در خانه اهل بیت هیزم جمع میکنی. بیجا میکنی «ولی» را به زور تازیانه بر بازوان سیده نساءالعالمین کت بسته میکشانی به مسجد النبی که به امر الله فقط در خانه او به آن بسته نشد.
که بیعت بگیری.
آخ.
چنین است که مسلمان واقعی و منافق مرزبندی میشوند. که میفرماید: وَ یُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ وَ الْمُنَافِقَاتِ وَ الْمُشْرِکِینَ وَ الْمُشْرِکَاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دَائِرَهُ السَّوْءِ ۖ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ ۖ وَ سَاءَتْ مَصِیرًا(فتح:۶)
و حبیب الله صلوات الله علیه و آله فرمود اِنَّهَا بَضْعَهٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی.و کیست آزادهای که تأیید نکند «قلب میان سینه» پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله از چه کسانی آزار دید و غضبناک از آنها رخت از جهان بر بست؟
آخ از تسلیم. مرحبا به این تفسیر. الحمدالله به این رزق نیمه شب.
سلام علیکم. به به. چقدر قشنگ بود. برای من که رزق سر صبح بود. جالب است که ما بعنوان «مسلمانِ در ظاهر تسلیم امر الهی» و پذیرنده «اسلام»، قبل از مسلمان شدن، ۵مرحله را باید بگذرانیم. با این وجود خداوند میفرماید:«لا تقولو آمنا قولو اسلمنا: نگویید ایمان آوردهایم بلکه بگویید اسلام آوردهایم». در روایات آمده که فرق مومن و مسلم در پذیرش ولایت اهلبیت است. در نتیجه میشود گفت درجه بعدیِ تسلیم بودن، مومن بودن است. یا به قول احادیث، پیرو اهل بیت و ولایت امیرالمومنین بودن!
و شما چه قشنگ در اینجا سر قضیه که حدیث حضرت امیر بود، به ته قضیه و پذیرش ولایت ایشان ربط دادید. و البته سزای تخطی کنندگان از ولایت در آیه مذکوره روشن است.
سلام.
چه خوب که اینها را نوشتید. با اینکه در پس ذهنم این آیه بود ولی متن را پایان دادم و یادم رفت. خیلی خیلی ممنون.