خون باگناهان

آلوچه خانوم نوشته: «بیست و چاهار ساعت گذشته‌ی ما ایرانی‌ها، حتمن خیلی بیش‌تر از بیست و چاهار ساعت از عمرمون کم‌کرده. با اضطراب خوابیدیم، با وحشت بیدار شدیم، من داشتم جمع و جور می‌کردم ماشین بگیرم برم سر کار که از پنجره‌ی بسته صدای اذان شنیده شد. زانوهام می‌لرزیدن. خیلیامون بیدار که شدیم روز برامون تموم و صبح‌مون سیاه شده بود. تمام دیروز سوم بهمن چهارصد و دو، بابت عادی‌ترین رفتار و واکنش انسانی، بابت هوای لطیف و بارونی که بعد از مدت‌ها که می‌بارید، بابت لبخندی بی‌هوا که دل‌مون رو برای لحظه‌ای شاد کرده، بابت قل ریزی که غدای روی اجاق می‌زد، بابت گرمای نان، بوی پرتقال تو سرخ، بابت هر چیز ساده و دم دستی‌ای انگار قلب‌مون تو مشت مصیبت جاش تنگ و تنگ‌تر شد.

این جان‌کندن هر چی هست، زندگی نیست.

 

 

 

هشتگ‌محمدقبادلو

هشتگ‌فرهادسلیمی»

 

به قول «یک نفر»، از خون مردم با گناه خوراک برای نوشته‌هات تأمین می‌کنی؟ بس کن.

والله.

 

 

2 دیدگاه روی “خون باگناهان

  1. سلام
    وقتی فیلم ضجه های مادر شهید کرم پور و عکسی که با دست باندپیچی و آنژیوکت تابوت پسرش رو بغل کرده بود یادم میاد دوست دارم امثال آلوچه خانم هم در کنار قبادلو به درک واصل شن.

    1. سلام. دقیقاً. یک فیلم هم از پدر و مادر عزیزش بود که پدرش اصلأ نتونست صحبت کنه گریه‌اش گرفت.
      هر آدمکش و قاچاقچی و تروریست اعدام میشه حال اینها خراب میشه. از بس همرنگ و همخو هستند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.