چند روزی است فیلمی از صحبتهای این آقا دست به دست و حلوا حلوا میشود.
داستان زن یهودی تازه مسلمانی که «کباب کتف گوسفند» میآورد خدمت رسول الله صلوات الله علیه و آله که شنیدهام گوشت کتف گوسفند باب دندان شماست لذا کباب کردم آوردم.
پیامبر میگوید آخ جان کباب محبوب و سنگ از پر شال که بر شکم میبست برمیدارد و طلب نان میکند. تا نان بیاورند شخصی براء نام جسارت و طمع کرده قبل پیامبر اکرم از کباب میکَنَد و میخورد. حضرت علی علیهالسلام اعتراض میکند که قبل رسول الله دست درازی نکن. براء میگوید خسیس بازی در نیاور علی.
القصه نان میرسد تا رسولالله لقمه میگیرد گوشت به سخن میآید که من را به سم آغشتهاند. و مابقی داستان در نت هست اگر خواستید. بگذریم ازش.
داستان براء این میشود که میمیرد و پیامبر اسلام بر او نماز نمیخواند که او به «مولا» جسارت کرده. داستان مال چه زمانی است؟ قبل از فتح مکه. خلاصه امام علی علیهالسلام میآید یک خط دعا میکند، پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله نه تنها نمآز میخواند که بشارت میدهد الآن به خاطر دعای علی علیهالسلام درهای آسمان به او گشوده شده هر جا بخواهد میرود.
نتیجه اخلاقی که هر عملی کاری میکنید تهش به امام علی علیهالسلام بگویید آن یک خط دعا را برایتان بخواند. کار تمام است.
با امیر بررسی تاریخی عقلی کردیم گفتیم حالا ضرر که ندارد، بگذریم. دیر وقت هم بود. گذشتیم.
دو روز یا کمتر بعد فیلم دیگری در آمد با داستان براء نام دیگری که خدمت امیرالمومنین علی علیهالسلام رسیده اسم اعظم را میپرسد و لاب لاب.
با خودم گفتم مگر چند براء داریم؟ نمرده بود مگر؟ لذا رفتیم در نخ ماجرا و خب این براء دوم کس دیگری است به نام «براء ابن عازب». رفتم سر نخ براء بیتربیت و خب، خدابیامرز مرد بسیار شریفی بوده از بیعت کنندگان عقبه و شیفته اسلام و پیامبر اکرم جان اما، عمرش کفاف نمیدهد و قبل از رسیدن پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله به مدینه دار فانی را وداع میگوید و
بعله. یک داستان غلو آمیز میسازیم حالا کی حال دارد برود دنبال تحقیق. کارها را هم نه به نیت قرب به الله که یک خط دعای وصی بر حق رسولالله انجام میدهیم و «تشیع صفوی» و تحریف تاریخ و پرتقالدان زاتدان.
به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقیست.
سلام علیکم.
خیلی ممنون از زحمتی که کشیدید
لازم دونستم دو نکته رو عرض کنم:
۱. این طور که من از متن شما فهمیدم، شما اتهام «جعل داستان غلوآمیز» به حاج آقا دادید. اگر این طوره، باید عرض کنم بالفرض که داستان این طور که حاج آقا نقل کردند نباشه، دلیلی وجود نداره که تهمت بهشون زده بشه. شما از کجا میدونید که ایشون متوجه این اشتباه بوده اند ولی عمدا خلافش گفته اند؟
خیلی از سخنرانان بر اساس چیزی که خیلی وقت پیش مطالعه کرده اند یا شنیده اند، سخنرانی می کنند و جزئیات هر داستان را هنگام نقل دوباره بررسی نمی کنند (چون یا وقت وجود نداره یا این که احتمال اشتباه نمی دهند یا این که اصلا نمی توانند منبع داستان را پیدا کنند)
بله چنین کاری نادرسته و سخنران حتما باید قبل از نقل، از صحت و سقم ماجرا آگاه بشه ولی نسبت دروغ دادن به ایشان هم نادرسته و چیزیه که هرگز نمیشه به صرف یک فیلم اثباتش کرد.
۲. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این طور نبوده اند که اصلا کباب نخورند یا گوشت نخورند. کباب و گوشت غذای غالب ایشان نبوده است ولی این طور هم نبوده است که این غذاها برایشان ممنوع باشد و اصلا نخورند
علیک سلام
۱. دروغش هم شاخ دارد هم دم و من خیلی لطف کردم در حق این حاج آقا که خیلی بیجا میکند وقت بررسی ندارد و همین چیزهایی که نوشتید و در جمع صحبت میکند. اینطور جیگر و دلبر و استاد طور.
۲. نه ممنوع نبوده، آوازه نوع گوشت باب دندان مبارک هم پیچیده بوده، فقط محض ریا سنگ به شکم میبستند. حضرت علی هم از ریاکاری نان جو میخورد. وگرنه او هم گوشت گردن خیلی دوست داشت. خوب شد؟
زدید لطف ریاکارانه مرا خراب کردید.
اگر حرف اسلام براتون مهمه، حق این طور صحبت کردن ندارید. دروغ یعنی چی؟ عرض کردم که اشتباه کرده. اشتباه با دروغ زمین تا اسمون فرق داره. شاید در این اشتباهش مقصر باشه. در همین حد میشه گفت.
اگر با کلمات علما و بزرگان خو داشته باشید، انقدر از این اشتباهات می بینید که تعجب خواهید کرد. معلومه که کسی که مثلا ۱۰ جلد کتاب بنویسه، چند مطلب ضعیف و نادرست هم ممکنه ناخواسته نقل کنه و از دستش در بره.
۲. اتفاقا در سیره حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که گوشت را زیاد دوست داشت. اگر کسی گوشتی یا پرنده کباب شده ای برایشان می آورد، نمیگفت این بده نمیخورم. میخورد.
دروغ، دروغ است.
از اشتباهات علمای بزرگ هم خیلی نوشتهام. اشتباه با دروغ فرق دارد، دوست دارید اینطور توجیه کنید بکنید، من نه. از ابتدای سخن که دروغ دم تکان داد طرف رو میترکانم. حالا لطیف بودم باهاش.
منم تأیید کردم که حتی درباره علاقه حضرت علی به گوشت گردن هم نوشتم که بلد نبودید.
سلاماً سلاما.
خوبه که گفتید «اشتباه با دروغ فرق دارد». دروغ یعنی سخن گفتن بر خلاف علم. شما اول باید اثبات کنید در ذهن این فرد، این داستان کذب است و در عین حال آن را راست جلوه داده است. می توانید اثبات کنید؟ از ذهن او و ضمیر او خبر دارید؟ قطعا خبر ندارید پس از خدا بترسید.
اینکه گفتید «بلد نبودید». فرض کنیم این طور بوده. خب که چی؟
واقعا این طرز حرف زدن و رفتار، شایسته کسی که از لحاظ سنی جای مادر منن نیست.
اون چیزی که لازم بود رو گفتم. می خواهید بپذیرید، میخواهید همین مسیر رو در پیش بگیرید و نتیجه اش رو هم ببینید.
و السلام
گفتم سلاماً سلاما یعنی ادامه نمیدهم. اما قشنگ بود جوابتان 😁
خدا همه ما رو در پناه خودش حفظ کنه.
التماس دعا
سلام وقت بخیر این که داستان باید مستند باشد کاملا درست است .
ولی خود منتقد هم دقت نکرده که در منابع تاریخی فرد مذکور براء بن معرور نیست بلکه پسرش به نام بشر هست.
لذا گوینده در ذکر نام بشر بن براء دقت نکرده و منتقد هم همین طور.و لذا اصل اشکال منتفی است.
البدایه و النهایه، ابنکثیر، ج۶، ص۳۳۰و۳۳۱.
باشه.