امروز صبح، دستهی کلاغها را که بر بالای شاخساران برهنهی درختان دیدم، نفسی از راحتی کشیدم … خطر گوییا رفع شده است … حتی دیدن گربهی پشمالوی سیاه ترسناک روی شاخههای برف گرفتهی تاک خانهامان که ترس و خشم علی کوچولو را برانگیخته بود دلم را آرام میکند … میگویند حیوانات قبل از فرود آمدن…Continue reading سکوت زخم مرا تیر میکشد.