سکوت زخم مرا تیر می‌کشد.

امروز صبح، دسته‌ی کلاغ‌ها را که بر بالای شاخساران برهنه‌ی درختان دیدم، نفسی از راحتی کشیدم … خطر گوییا رفع شده است … حتی دیدن گربه‌ی پشمالوی سیاه ترسناک روی شاخه‌های برف گرفته‌ی تاک خانه‌امان که ترس و خشم علی کوچولو را برانگیخته بود دلم را آرام می‌کند … می‌گویند حیوانات قبل از فرود آمدن بلایای طبیعی از آن باخبر شده از محل می‌گریزند … شاید هم نه! خبری از گنجشک‌ها نیست هنوز …

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

« الرّجال قوّامون علی‌النساء … »

 

مردان باید بر زنان مسلّط باشند، چرا که خداوند بعضی از انسان‌ها را بر بعضی دیگر برتری بخشیده است، و نیز از آن روی که مردان از اموال خویش ]برای زنان[ خرج می‌کنند، زنان شایسته‌ی آنان هستند که مطیع و به حفظ الهی در نهان خویشتندار هستند و زنانی که از نافرمانی‌شان نگرانید باید نصیحت‌شان کنید و ]سپس[ در خوابگاه‌ها از آنان دوری کنید ]و سپس اگر لازم افتاد[ آنان را ]به آهستگی و به قصد تأدیب[ بزنید، آنگاه اگر از شما اطاعت کردند دیگر بهانه‌جویی ]و زیاده‌روی[ نکنید، خداوند بلند مرتبه‌ی بزرگوار است.

 

آیه ۳۴ سوره نساء/ ترجمه و تفسیر بهاء‌الدین خرم‌شاهی

 

فرهنگ‌نامه عمید: قوّْام بر وزن فعّال به معنی کسی که متکفّل امری باشد، آنکه از عهده انجام دادن امری برآید. امیر، فرمانده .

 

فضّل: بر وزن فعّل به معنی برتری یافتن به سبب برخی ویژه‌گی‌هاست، مانند برتری‌ی انسان‌های خداترس بر سایرین و یا تفضلی که یک فرمانده به سبب درایت خود بر سربازان زیر دست خود دارد. این برخلاف قوانین خلقت نیست، اینکه خداوندی بخواهد گروهی از مردم را به سبب برخی ویژه‌گی‌ها بر دیگران برتری ببخشد.

 

در این آیه، اثری از تأکید در برتری(!) مردان بر زنان آن‌طور که مدّنظر فضلاء اسلامی است دیده نمی‌شود. قوّام هم‌ریشه از فعل «قائم» و «قیّم» به معنی مکفل زن و مخارج اوست نه برتر بر زن و یا مسلط بر او! اینکه مفسّری می‌آید و آیه‌ای را بر اساس مناسباتی خاص و درک و شعور خودش تفسیر می‌کند نباید ملاک یک محقق و جستجوگر حقیقت باشد. و همان‌گونه که از ادامه‌ی آیه برمی‌آید، در صورت نافرمانی‌ی زن، ابتدا امر به نصیحت و ترد و سردی‌ی رابطه با او شده است و سپس از تنبیه بدنی سخن به میان آمده است و در نهایت مردان را سفارش می‌کند اگر زنان از شما اطاعت کردند، بهانه‌جویی نکنید …

 

در مورد علمای اسلامی، متأسفانه مانند خیلی از ملأهای(عالمان) سایر ادیان، عنادها،‌ سوءاستفاده‌ها و سوءتعبیرها و سوءتفسیرهایی صورت گرفته است. کارهایی مانند «حلیه‌المتّقین» علامه‌ی مجلسی که بسیار حقیرانه سعی در انحراف اسلام، قرآن و اهل بیت داشته است بسیار است. در این کتاب آمده است علی(ع) سفارش کرده است به زنان سوره‌ی یوسف تعلیم داده نشود(!) و نیز از قول حضرت امام رضا(ع) آورده است که با زنان سیه‌چرده ازدواج نکنید و ترجیحاً با زنان سفید پوست تزویج کنید!!!

 

(این‌گونه تحریف از حقیقت، نباید ما را به موضع‌گیری در برابر هیچ دینی برانگیزد، همان‌گونه که نباید بردران سنّی خود را کافر قلمداد کنیم و صراحتاً بیان کنیم که نماز و طاعات و عبادات آنها مقبول نیست! مگر ما خدا هستیم که در این مورد این‌طور صریح اظهار نظر می‌کنیم؟ مگر ملاک ایمان، پذیرفتن خداوند به یگانه‌گی نیست؟! و اعتقاد به نبی و معاد؟ کسی که به هر سه مورد فوق ایمان قلبی داشته باشد مؤمن است و نزد خداوندش عزیز و هیچ احدالناسی حق قضاوت در مورد سزای او ندارد.)

 

وقتی من می‌شنوم که پیش نماز مسجد جمکران در ابتدای نماز خطاب به نمازگزاران می‌گوید چون این مکان هم ارج مدینه‌النبی است، نماز در اینجا به مانند مدینه کامل باید خوانده شود و نماز نباید شکسته به جا آورده شود! من چگونه می‌توانم به وجود امام زمان معتقد باشم؟ من چگونه ایمان بیاورم به مقام حضرت رضا (ع) حال آنکه در همسایه‌گی‌ی قصرش بنده‌گانی محتاج نان شب هستند؟ چگونه ایمان بیاورم به خدای چنین مردمانی؟ به پیامبرشان و به جانشینان پس از او؟ چگونه باور کنم علی نیمه شب‌ها با کوله‌باری انباشته از نان جو به خرابه‌های اطراف کوفه می‌رفته است و میان گرسنه‌گان و یتیمان آذوقه تقسیم می‌کرده است؟ چگونه ایمان بیاورم که او، خلیفه‌ی مسلمین چاه می‌کنده است و نخل می‌کاشته است و میان مستمندان تقسیم می‌کرده است؟ …

 

چگونه باور کنم که خانواده‌ای داخل خانه‌ای زندگی می‌کنند که در تنها اتاق کوچک خانه هم آشپزی می‌کنند و هم می‌خوابند و هم انباری‌شان است(اگر چیزی برای انبار کردن داشته باشند) … آن وقت امام موعودش می‌آید توی خواب یک بابایی و سفارش می‌کند در فلان مکان با فلان مقیاس بت‌کده‌ای برای من بسازید و مردم را تخدیر کنید! ــ این گمان‌م همان چیزی باشد که مارکس گفته است، نه؟ ــ آن وقت چاهی آنجا بکنند که مردم روی کاغذ عریضه بنویسند که امام زمان برکاتش را شامل حال‌شان کند و امام زمان هم دور از چشمان خسیس خداوند امدادات غیبی برساند … هان؟ تا بدان پایه که لیسانسیه‌ی مملکت اسلامی می‌آید و ادعا می‌کند این شخص آخرالزمان در جمکران ظهور خواهد کرد!!!

 

آقای رحمان‌طلب عزیز، تعریف و تمجید شما را از تخیلاتم ارج می‌نهم، ولیکن، نشخوار کردن افاضات سایرین حتماً به معنی این نیست که آدم اندیشمندی هستی. مرد عمل کسی است که حرفی از خودش داشته باشد. و این سری از حرف‌هایش مستدل باشد و آوردن یک سری اسم و ایسم برای ثابت کردن اینکه خیلی سرت می‌شود ملاک عمل نیست. پس اگر من نمی‌آیم از آقای ایکس و مارکس بنویسم دلیل این نیست که چیزی بارم نیست! و ایمان می‌آورم به اندوه محمد زمانی که خداوند دلداری‌اش داد که اندهگین نباشد … زمانی‌که تمام سعی خود را کرده بود تا به راه راست هدایت شوند و نشدند، نه به این دلیل که محمد حقیقت نبود، برای اینکه آنها جستجوگر حقیقت نبودند. آورده‌اند که کسی که خوابیده باشد را می‌شود با تکانی بیدار کرد اما، امان از کسی که خودش را به خواب زده باشد … امان!

 

سفارش می‌کنم، پیش از آنکه در برابر اسلام و محمد(ص) موضع‌گیری کنید، در خصوص تمامی نوشته‌های اندیشمندان حقیقی و معاند به خوبی و عمیق تفکر داشته باشید و بی‌جهت به سبب برخی تفسیرها، به جان محمد نیافتید. و این را نیز خوب به خاطر داشته باشید که سالهای سال بازگویی از محمد(ص) ممنوع بوده است. ذکر حدیث در دوره‌ی بنی‌امیه و سایرین پیگرد داشته است و چنین بوده است که تحریف و تکذیب وارد دین شده است. اما، خداوند به ما عقل داده است و قدرت استدلال. خداوند از ما خواسته است در آفرینش و در سخنان او تفکر کنیم. چنان که می‌فرماید لا اکراه فی‌الدین! پس برای دانستن حقیقت یک واقعه در سرچشمه‌ی آن وارد شوید. آن سان که زلالینه‌ی آن را بیابید و از چنین گوارایی جان تازه کنید. و در مورد اسلام، تنها منبعی که می‌تواند یاری‌گر شما باشد قرآن است و تمام. نه تنها نهج‌البلاغه که تمامی کتب نوشته شده، رگه‌های با غلظت‌های مختلفی از تحریف را در جان خود دارند.

 

خوب است در برابر دروغ بزرگ هم، بزرگوارانه پیش آمد. استناد کردن به مشتی خزعبلات بی اساس و خنده‌آور، جز توهین کردن به عقل خودتان، چیز دیگری در پی نخواهد داشت. هم‌چنان که افتادن سنگی در پهنه‌ی دریا، او را تکانی هم نمی‌دهد، حتی موجکی هم نمی‌سازد … بیاندیشید تا آنچه می‌نویسید، لختی بوی عقلانیّت به مشام برساند.

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــ 

* چقدر از برگشتن تو خوشحالم بانوی من

 

** وقتی کتابی مثل «کوری» اثر ساراماگورا را خوانده باشی، نه از ترس مُردن و زیر آوار ماندن،‌ بلکه از واقعه‌ای بس خوف‌ناک‌تر بر خود می‌لرزی. از تصور بازگشت خویی حیوانی به تمدن متهورانه‌ی انسان معاصر است که می‌ترسی. از به خاطر آوردن رنجی عظیم‌تر گوش می‌سپاری به فریادهای زمین. به شیون‌های آسمان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.