چرا در مصرف برق صرفه‌جویی می‌کنم؟

من در نور زیاد احساس ناامنی می‌کنم. خانه‌ی کوچک خوشبختی‌مان هم که بودیم من تا وقتِ غروب چراغها را روشن نمی‌کردم. پرده را کنار می‌زدم و روی مبل دو نفره که زیر پنجره بود دراز می‌کشیدم و کتاب می‌خواندم. گلدوزی می‌کردم یا ترجمه می‌کردم. بعدها که درد شروع شد، امیر چراغها را از صبح روشن…Continue reading چرا در مصرف برق صرفه‌جویی می‌کنم؟

Those were the days*

آن روزهای اولی که علایم ام‌اس داشت خودش را نشان می‌داد ترسناک‌ترینش، بعد از پیچیدن پاهایم به هم، حس غریبی بود. حس مبهم و گول‌زنکی که دلگرم‌کننده هم بود لامصب. مثلاً حس کنی خواهرت همچنان نشسته سمت پاهایت و دستش همان‌جا مانده برای دلداری. جای دستِ خواهر سنگین و عمیق فرو برود توی پایت. بگویی…Continue reading Those were the days*