خدا گفت: از من آشناتر؟ از زمانی که نبودی و هر چه بودی، «عدم» بودی، من «بودم» و با ذره ذره این «وجود»، آفریدمت از من آشنا به پیچ و خم تنت و روحت؟ از من آشناتر به انعکاس نور در مردمکانت؟ از من آشناتر به لرزش سبکسرانه قدمهایت میان درختان آبستن؟ از من آشناتر به چین و شکن افتاده در پیشانیت؟ با شکنج گیسوانت؟
به علت شرکآمیز بودن پاک شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* در دو کتاب مختلف از دو نویسنده متفاوت، در زمانهای نگارش جداگانه، بسترهای داستانی متفاوتتر، در یک زمان، از «بنی صدر» میخوانم … از زبان عباس معروفی در «فریدون سه پسر داشت» و از سیده زهرا حسینی در «دا» … و در هر دو متهم است به «خیانت»! در هر دو داستان «منفور» است.
** فریدون سه پسر داشت، کتاب خوبی است: اگر هنوز دچار کوررنگی نشده باشی. کوررنگی شایع در تعصب.