قبلاً
این شانس را داشتم که یک فیلم خوب از سینمای ترکیه تماشا کنم (+) و از این جهش در
سینمای این کشور لذت ببرم. امروز میخواهم یک فیلم جنگی و اکشن فوقالعاده از این
سینما را معرفی کنم. فیلمی که در دیالوگها، جلوههای ویژه و تاکتیکهای خاص جنگِ
چریکی کم از فیلمهای هالیوودی ندارد. هیچ صحنهای در فیلم وجود ندارد که
باورناپذیر باشد. صحنههای هجوم و کشتار، صحنههای فرار و حملهی مردم و سربازان
طبیعی و باورپذیر است.
فیلم
Kutlar Vadisi: Filistin (سرزمین گرگها:فلسطین) محصول ۲۰۱۱؛ به کارگردانی Zübeyr Sasmaz در سکانس
آغازین با اشاره به کشتی «آزادی» ترکیه به سمتِ غزه و حملهی اسرائیل به این کشتی
و قتل و عام سکنهی کشتی آغاز میشود. در همین سکانس است که با «موشه» آشنا میشویم.
در سکانس بعدی با توریستهایی از ترکیه مواجهیم که در ایستِ بازرسی سرزمین اشغالی
در پاسخ سرباز اسرائیلی عنوان میکنند که آمدهاند تا «موشه بن الیزر» (Moshe
Ben Eliezer) را
بکُشند.
پلاد
علمدار (Polat Alemdar) سرکردهی یک گروه ضربتِ تُرک برای انتقام از موشه، به خاطر حمله
به کشتی آزادی، به قلبِ سرزمین اشغالی حمله میکند و در صحنههایی اکشن و با پرداختِ
هنری زیبا این کار را به پایان میرساند.
یک
زنِ آمریکایی یهودیالاصل نیز از اتفاق، در پستِ بازرسی با این گروه همراه میشود
و در گیر و دار مبارزاتِ خانوادههای عرب مسلمان و آشنایی با نفس مبارزه، در برابر
صهیونیستها میایستد و زمانی که اهمت (پسری که پایش را بخاطر شلیکِ سربازانِ
اسرائیلی از دست داده است) به دستور موشه زیر آوار رها میشود و ساختمان بر سرش
خراب میشود [که یکی از تأثیرگذارترین صحنههای این فیلم است] به هویتِ غیر انسانی
صهیونیستها پی میبرد. در صحنهای در زندان در برابر اظهاراتِ پیرمرد خشنِ مدیر
زندان، که قتلِ پدربزرگِ دختر را در لهستان به او یادآوری میکند میگوید که من
نشانی از دخالتِ اعراب در قتلِ پدربزرگم نمیبینم! در صحنهای دیگر به موشه میگوید
که «تو یهودی نیستی! در تورات آمده است کسی را نکشید!» و موشه میگوید «نه! گفته
است یهودیها را نکشید!»
فیلم
تعمداً به سبکِ فیلمهای اکشنِ جنگی آمریکایی ساخته شده است. «جان سخت» بودنِ شخص
اول فیلم به مانند شخص اولهای فیلمهای این چنینی هالیوودی هرگز گلوله نمیخورد،
آسیبناپذیر است. همانطور که در فیلم Hurt locker میبینیم اینگونه
قهرمانان لزوماً که نباید مختص آمریکا باشد، یک تُرک هم میتواند همانگونه شجاع و
نترس به قلبِ اسرائیل بزند و زندانیان عرب را آزاد کرده تجهیز کند و در جنگی تن به
تن، موشه و مردانش را به درک واصل کند.
فیلم
از هر لحاظ که بررسی کنید خللناپذیر و خوشساخت است. لوکیشنها ایدهآل و حقیقی
هستند. نحوهی نفوذ به تجهیزاتِ اسرائیل عالی از کار در آمدهاند. شخصیت پردازیها
حرف ندارند. صحنههای جنگِ تن به تن که هر دو طرفِ جنگ برابر به کشت کشتار میپردازند نیز زیبا پرداخت شده است. حتی
صحنهی گلوله خوردنِ موشه در هر دو سکانس تیر خوردناش، که در بار نخست به از دست
دادن یک چشماش و در سکانس دوم به درک واصل شدناش را موجب میشود بسیار هنری است.
فیلم هم نویسندهی فیلمنامهاش دست مریزاد دارد و هم کارگردانش و هم بازیگراناش.
در
سکانسی از این فیلم، مکالمهای میانِ موشه و پولاد برگزار میشود که قطعهای از آن
را برای شما میآورم:
موشه:
بذار یه داستان برایت تعریف کنم. خیلی وقت پیش یه روس جنگی علیه ترکها آغاز کرد که
تعدادی از سربازانش یهودی بودن، مادر سربازی وقتی داشت ساکش را برای رفتن به جنگ
میبست گفت: «پسرم! وقتی صبح از خواب پا میشی یه ترکُ بکُش! ولی بعدش استراحت کن،
خسته بشوی مریض میشی، بعدش یه ترک دیگه بکش، بعد لباست رو عوض کن، چون اگر با
لباس خیس عرق بجنگی سرما میخوری، بعدش یه ترک بکش شام بخور و بعدش باز یه ترک
دیگه بکش و یه خواب راحت بکن!»
پسر
نتوانست صبر کند پرسید: «مادر من دارم همهی ترکها رو میکشم ولی انگار اونا هیچکاری
نمیکنن! اگر یکی از اونا منُ بکشه چی؟»
مادر
بهش جواب میده:«چرا یه ترک بخواد تو رو بکشه؟ مگه تاحالا کاری به یه ترک داشتی؟»
من
تا حالا متوجه این داستان نشده بودم! ما با تو چه کردیم که حالا تو اینجایی؟
پولات:
ولی مادرت فراموش کرده یه نصیحت دیگه بهت بکنه! ما بچهای رو که توی جبهه عرق کرده
و سرماخورده رو نمیکشیم، صبر میکنیم، میگیم اون یه بچهست! صبر میکنیم اون بزرگ
بشه بفهمه چه خطایی کرده صبر میکنیم مرد بشود بزرگ بشود اگر دیدیم آدم نشد متوجه
خطاش نش، دیگه صبر نمیکنیم بخاطر بیگناه دنیایمان را فدا میکنیم.
[در
حین دور شدن] تا وقتی برمیگردم خوب استراحت کن بذار عرقت خشک بشه دوباره همدیگرو
میبینیم!
(+)