از وقتی از سیتیاسکن برگشتم، انگار درد پیراهنی بوده که الان تا کمرم پایین کشیدند. حلقهای سخت دردناک و اسپاستیک، که… نگویم. خب معده در آندوسکوپی سالم بود. دردها عصبی هستند، نقطه. کماکان هم هستند، نقطه.. به مدد امپرازول، روزی یک وعده کامل غذا میخورم که هزار الحمدالله. ولی هنوز مینیونها نگذاشتند تلاشهایمان به نتیجه…Continue reading وقایع اتفاقیه
برچسب: آندوسکوپی
هیولایم خانه به دوش است
کجا قایم شدی لعنتی؟ قرار است از کجا بزنی بیرون؟
از آتشی که میسوزدم …
زمستانِ سال هشتاد بود. دکترم آزاتیوپرین تجویز کرده بود [نامرد همان موقع فهمیده بوده من دویک دارم، رو نکرده بود!] آزاتیوپرین پدر معدهام را بدطوری در آورده بود. هنوز یادم هست که چطور آتشی مذاب را در معده و مریام حس میکردم. هر چه مینوشیدم و میخوردم انگار که اژدهایی را در معدهام بیدار کرده باشد، میسوزاندَم. دراز به…Continue reading از آتشی که میسوزدم …