مادر امشب پرواز دارد. دلتنگِ خانهای است که پنجاه شصت سال عمرش را نزد خانوادهاش در آن زندگی کرده است. دلتنگِ باغچهاش است و گلدانهای روی رفِ پهنِ پنجره. حتی دلتنگِ کوچه و همسایههایی که باقیماندههای همسایگان قدیمی هستند. حتی به گمانم دلتنگِ تنهاییاش در آن خانه است. بعد از آن روزی که اینجا درد…Continue reading نورالعینی!
برچسب: خصوصی نویس
خانه دوست کجاست؟
قضیه مالِ … اوووووووووووووه سال پیش هست. آن سالی که ریحانه خودسوزی کرد (+)، اغلب با مادر میرفتیم منزل خاله میماندیم که داغدار بود. بعد من همراه پسرخالهها و دخترخالهها میرفتم بازی. بعد همان حوالی بود که دختر با فاصله میآمد و میایستاد و تماشامان میکرد و بعد آمد نزدیکتر. هر چند حافظهام ابداً به…Continue reading خانه دوست کجاست؟
موتیفات آخرین روز تابستان
۱. ابتدا اینکه: آقای خصوصی نویس محترم! ما شدیداً خوشحال میباشم* که دیروز وسوسه شدم با شما تماس بگیرم. یعنی یک جورهایی در این موقعیت خاص روحی و فکری اتفاق فوقالعادهای هم محسوب میشود. یعنی بعد از اینکه سخن قَد کشید و گفتید قطع کنم تا شما تماس بگیرید و به طرز شگفتانگیزی دقیقاً همان…Continue reading موتیفات آخرین روز تابستان