شگفتِ آفرینش

روزی که به دنیا آمده‌ام را خیلی دوست دارم. این دوست داشتن از سرِ سرخوشی نیست. حسی که همواره نسبت به این روز داشتم، هرگز تغییر نکرده است حتی زمانی‌که به شدت به بن‌بست رسیده‌ام هم عاشق این روز بوده‌ام. روز تولدم را جشن گرفته‌ام و برای خودم هدیه‌ی تولد خریده‌ام. برنامه ریخته‌ام و شادی کرده‌ام. این موضوع حتی…Continue reading شگفتِ آفرینش

بازی در بازی

چند روز پیش [شاید هم بیشتر از چند روز پیش] پرند عزیزم، دعوتم کرده بود به یک بازی‌ سخت. اینکه پنج تا وبلاگ را انتخاب کنم و پیش‌بینی کنم، پنج سال بعد، صاحب وبگاه، در چه حال و روزی به سر می‌برد. انصافاً خیلی سخت است این‌کار. اولین دلیلش اینکه من نود در صد از…Continue reading بازی در بازی