با خواهر ساکن روستایم از سرما میگفتیم. رسیدیم به کُرسی. از زمان کودکیاش گفت و اتاق بزرگ و کرسی و لحافش. از لحافهای یدکی حتی. از زحمت الک کردن ذغال و مشقتش برای مادر. بعد گفت آن موقع سختی بود الآن راحتی است ولی چه فایده قلبها سرد و بیمحبت شدند. انقدر قشنگ گفت که…Continue reading از مشقات زندگی راحت
برچسب: روزگار
گردش ایام
آخی! یادش بخیر انگار همین دیروز بود در گوگلپلاس آقای عباس حسیننژاد برای پهبادی که سپاه از آمریکا شکار کرده بود هایکو میسرود. گوگلپلاس جمع شد، هایکوها فراموش شدند اما، الآن زلنسکی افتاده به رباعی سرودن برای پهباد ایرانی.
چاووشی!
خانهی پدری اصلاً جور خاصی است. محلهی قدیمی. آدابی که داشت یک زمانی برای خودش، قبل اینکه آدمهای قدیمی یکجورهایی بروند،[مرده باشند یا رفته باشند جای دیگر] برای همیشه و جایشان را آدمهای جدیدی پر کنند که نرسیده آن خانههای قدیمی حیاطدار را میکوبند و برج میسازند! *دیشب که به مدد امدادهای غیبی جاری در…Continue reading چاووشی!