درخت و اشک و پنجره

بعد به این فکر می‌کنم که چطور می‌شود در دوست داشتن غرقه شد. و [که] دلت تنگ نشود برای شب، برای ماه آبستن دردواره‌های مسلم. برای اشک‌هایی که سرازیر می‌شوند بی‌پروا در من. در تو. در رنج‌های بشر حتی. نگاه می‌کنم به درخت. پشت پنجره که پرده دارد. مثل تمام پرده‌ها از تور. نور را…Continue reading درخت و اشک و پنجره