به گمانم از همان اواسط پاییز گذشته نرفته بودم استخر. اول اینکه آنقدر سرگرم بودم و وقت نمیکردم واقعاً و بعدش اینکه تهران کسی را نداشتم که به اعتبار حضورش خطر افتادن توی آب را به جان بخرم. این «اعتبار حضور» یک مسئلهی حادی است برای خودش. این شخص معتبر یعنی یک آدمی مثل تسبیح…Continue reading شکر نعمت، …
برچسب: شنا
مسابقه شنا و امیر ارسلان نامدار
باور کنید تقصیر من نیست! من از دیشب نقشه کشیده بودم برای پُست امروز. کلی جملات را سبک سنگین کرده بودم و برای اولین بار؛ با یک نقشه واقعی از آنچه باید مینوشتم آماده بودم. ولی خوب، گفته بودم که اصلاً برنامهریزی با گروه خونی من نمیخواند. اصلاً و ابداً! یعنی من یک موضوع داش…Continue reading مسابقه شنا و امیر ارسلان نامدار
به شبنم
اول او صدایم زد. یعنی بعد از اینکه موقع بیرون آمدن از استخر، پنجهاش را از دور پایهی نردبام کوتاه استخر برنداشت تا اول او برود بالا، توجهام را جلب کرد. صدایم کرد تا بپرسد توی این استخر «آب درمانی» هست یا نه؟ گفتم تابستان که بود الآن را نمیدانم. یعنی به این راحتی هم…Continue reading به شبنم