علیرضا گوشیام را گرفته بود و آهنگ گوش میداد. با انگشتهای کوچولویش میزد جلو وقتی دوست نداشت، تا میرسید به صدای خشدار چاووشی، دراز میکشید و گوش میداد.
برچسب: محسن چاووشی
در دیده من در آ وز دیده من بنگر مرا*
پنجشنبه توی حمام زمین خوردم. شاید اصطلاح زمین خوردن کمی برای کسی که سر پا نیست صحیح نباشد. پرت شدن به زمین بهتر است. * شعر از مولوی جان را محسن چاووشی خوانده است
رفیقم کجایی؟ دقیقاً کجایی؟
محسن چاووشی برای سریال خانگی شهرزاد ترانهای خوانده است که حسابی هم گل کرده است و ایت تکهی «رفیقم کجایی، دقیقاً کجایی؟» حسابی افتاده است سر زبانها. اما این صدرای کوچولویی که سال گذشته در رادیو هفت ما را هوایی خودش کرد و چه شبهایی که قبل از خواب تماشایش کردیم و دقیقاً در همین…Continue reading رفیقم کجایی؟ دقیقاً کجایی؟
چمدونمُ میبندم ..
به «من» نگاه میکنم که مچاله سرد و تنهاست مانند شاخهی تُرد نهالی که در اردیبهشت تبریز ناگهان زیر برف تنها خط باریکِ تیرهایست. چه کسی باور میکند؟ چاووشی* هر چه خوانده است برای من بوده است. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ *محسن چاووشی …Continue reading چمدونمُ میبندم ..
دیگه دستِ من نیست!*
«میدانستم خوبی، ولی نه تا این حد»، خوب. کم هستند آدمهایی که میشود از لابهلای نوشتارشان، شناختشان. آدمهایی که حقیقتشان چونان اصیل است و بیریا که بویِ برکتشان میپیچد میانِ کلماتشان و عطر حرمتی غریب از احساسشان میپراکند در خلال آرزوهاشان که سادهاند و لطیف. من که آزموده بودم آدمهای دروغین با کلماتِ زیبای پرطمطراقِ…Continue reading دیگه دستِ من نیست!*
آهای خبر نداری …
مرد با صدای زنگدارش، مدام تکرار میکرد، مهم بود یا نه، تفاوتی نداشت که بخواهم یا نخواهم، با آن چشمهای آبی تیره، زل زده بودی توی سیاهی غمدار چشمهایی که حالا مگر چه فرقی میکرد خیس باشند یا نه؟! با خودم میگویم نمیشود به همین راحتی فراموشم کند، مگر نه اینکه قرار بود برگردد؟…Continue reading آهای خبر نداری …