معرفی کتاب: قناری‌باز

چند
روزی هست که می‌خواهم در خصوص کتاب جدید آقای اسماعیلیون (+) بنویسم. نه که نوشتن، در
این خصوص سخت باشد، تنها به این دلیل که حس می‌کنم، باید دوباره‌خوانی کنم تا
بیشتر بفهمم که نویسنده ی «آویشن قشنگ نیست» چطور می‌شود که چنین مجموعه داستان
کوتاهی را می‌نویسد؟ و اصولاً  از نویسنده‌ی کتاب اخیر انتظار کتابِ بهتری
داشتن، صحیح است؟ کتاب بهتر اصولاً یعنی چه و چگونه می‌توان تعیین‌اش کرد؟

صدالبته،
«قناری‌باز» نتوانست مانند «آویشن قشنگ نیست» توجه مرا به خود جلب کند. حتی گمان
می‌کنم سبکِ نوشتاری نویسنده در ای دو اثر، تفاوت فاحشی یافته است. آن ریتم و
آهنگِ شش داستان «آویشن قشنگ نیست» در کتاب جدید دیده نمی‌شود. جمله‌ها هول‌هولکی
هستند. ریتم تند و سرکش است با وجودی‌که به راحتی می‌شود در ذهن متبادرشان کرد و
ملموس هستند، ولی بیش از حد برای یک داستانِ کوتاه، سریع است. مثل شربتِ تلخی که
مادر بگوید سریع قورت‌ش بده تا تلخی‌ش را حس نکنی، در انتها، حس ماندگاری به آدمی
دست نمی‌دهد.

*قناری‌باز: ماجرای قناری‌باز شدن یک پدربزرگ را
با زبان خودش بازگو می‌کند. تشویق پدربزرگ برای روایت مجدد داستان کمی ناملموس است
و باورناپذیر. به نظرم اگر همچنان توسط نوه روایت می‌شد بهتر بود. در جایی از
روایت، پدربزرگ می‌گوید:«خفه‌خون که گرفتند نشستیم زل زدیم به درخت. نه کفتربغدادی
بود نه موساکوتقی، سفید و سیاه که دیگر سرمان می‌شد. نه شبیه سهره بود نه بچه‌بلبل.
گفتم:«حسین قوش نباشه؟»
»ص.۹

برای
منی که زیاد با پرندگانِ تخصصی مانند کفتربغدادی(+) و موساکوتقی(؟) آشنایی ندارم، در یک
ردیف چیدن‌شان با مثلاً سهره(+) یا بچه‌بلبل(+) زیاده از حد اغراق‌آمیز و غیرحرفه‌ای است. چه
برسد به قوش(+). نمی‌دانم آیا قوش هم می‌خواند؟

بعد
در صفحه‌ی بعدی:«با غیظ نگاهم کرد. گفتم:«آخ الان می‌آن تو پستو. این
بلبله
رو تارش می‌کنن نامسلمونا، این همه زحمت کشیدیم.»..
.»ص.۱۰

*ای عشق! چهره‌ی آبی‌ات پیدا نیست: بامزه است.
از این جهت که یک دختر می‌تواند کلی نشانه‌یابی کند باهاش و برود به روزهای
نوجوانی‌اش:دفتر خاطرات، عاشق شدن، درد دل کردن … ترس‌ها. خیال‌پپردازی‌ها.
ولیکن در همین حد است. در همین حد دخترانه‌گی، نه یک داستانِ کوتاه واقعی.

*چیزی میان گلدان‌ها: یک نمونه‌ی کوتاه و خلاصه
شده‌، یک بریده‌ی روزنامه، یک نگاه سریع و سطحی به ماجرای یک مسافرت خارج. شریک
شدنِ مهمان با حس تلخ غربتِ میزبان. با حضور یک مزاحم شبح‌گونه، یک توهمِ درکِ یک
حرکت. یک حرکتِ غایب. این حرکت هست. در تک‌تک جملاتِ این تکه داستان. حتی وقتی مست
و منگ افتاده‌ای و چسبیده‌ای به صندلی مثلاً و آبجوی گرم می‌خوری.

*حسین حسینی،جمعی گروهان تخریب: مکاشفه‌ی یک
برادرزاده‌ی شهید برای فهمیدنِ اینکه چرا عمویش به جبهه رفته است و اصلاً بین او و
افراد خانواده چه خصومتی بوده است. این حس به خواننده القا می‌شود که عموحسین بنا
به دلایلی، شاید مشکلاتِ خانوادگی و برای تنبیه شاید پدر، به جبهه رفته است. در
نامه‌هایش، به یک روندِ تغییر معنوی اشاره می‌شود. ولی این اهمیتی ندارد. مهم این
است که عموحسین چرا اصلاً به جبهه رفته است؟

*شهرک
مروارید: به رخ کشیدن معلوماتِ زمین‌شهری، ویلاسازی و تبعات آن است کلاً.

* عصرتابستان: یک مزه. یک گریز به آویشن قشنگ نیست. دوستش
داشتم.

*اتاق قرمز خیابان پشتی: روایت زنانه از همان
آویشن قشنگ نیست. خاطراتِ دختری که هر تابستان که می‌آمده است تهران با دخترخاله
روی پشتِ بام، خوابگاه پسرانه‌ای را زیرنظر می‌گرفته‌اند و به هر پسری لقبی و اسمی
داده‌اند. و عاشق مازیار می‌شود. چشم‌هاش سبز هستند، بعدها در همان دانشگاه قبول
می‌شود، بدونِ مازیار. با مردی ازدواج می‌کند که مانند مازیار رنگ چشم‌هاش سبز
است. ولی نماز نمی‌خواند.

*نیالا: باید حوالی درکه را بلد باشی تا بفهمی‌اش.
وقتی داستانی در یک مکانِ حقیقی رخ می‌دهد، تمام دغدغه‌ی خواننده می‌شود کشف و
بازسازی مکان تا درکِ داستان و رابطه. اشاره‌ی مؤکد به پیچِ فلان و دو راهی فلان،
روان نیستند. زحمت بیهوده می‌کشی برای تصویرسازی مکانی، درست وقتی داستان تمام می‌شود
و تو اصلاً نفهمیده‌ای میان ابراهیم و نیالا[که نام دهی است در شمال] چه گذشته
است. دهی که خیلی ساکت است و مردم‌ش گاهی سالی یکبار هم به شهر نمی‌آیند. ولی
نیالای دختر، شلوغ است و پُر سر و صدا و «شاید باز هم بیاید کوه.» شاید دفعه‌ی
بعدی، شماره‌اش را به ابراهیم بدهد …

________________________________________

* البته،
تصور می‌کردم با خواندنِ کتاب بفهمم چرا به جای قناری، طرح روی جلدش تا این حد
شبیهِ قو است، آیا چون قوها مرغان عاشق‌پیشه‌ای هستند؟ مانند قناری می‌خوانند و به
جفتِ خویش وفادارند؟ حتی به نقطه‌ای  که در
آن عاشق شده‌اند؟

** این یک نقد حرفه‌ای نیست. تنها برداشت من به عنوان یک خواننده است.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.