نان به نرخ نفت!

«زمان ما دیزلی‌ها که اول انقلاب بود، کتاب فارسی آموزش و پرورش حکایتی داشت از گلستان سعدی که … دو برادر یکی خدمت سلطان کردی و دیگر به زور بازو نان خوردی؛ باری توان‌گر گفت درویش را که: چرا خدمت نکنی تا از مشقت کار کردن برهی؟ گفت تو چرا کار نکنی تا از مذلت…Continue reading نان به نرخ نفت!

عوالم غلط‌یابی!

مدتی است در خانه به امر خطیر ویراستاری مشغولم. بعد در همین مدت، به همان موهبتی دچار شده‌ام که یک روز آیدا نوشته بود که تا چشمش به متنی بی‌افتد، موتور غلط‌یابی‌اش به کار می‌افتد. البته در مورد من، هنوز به این شدت و حدت و اعتبار نیست. فقط کتاب قبلی که دستم بود، تمام…Continue reading عوالم غلط‌یابی!

غلط‌گیر یا عیب‌یاب!

چند وقتِ پیش آیدا (+) نوشته بود که بطور اتوماتیک چشمانش موقع خواندن هر متنی، بای‌دیفالت شروع به غلط‌گیری می‌کنند. من البته اینطوری نیستم. این را وقتی متوجه شدم که آن اس.ام.اس کذایی رسید دستم. ولی در مورد اینکه من هم به طور اتوماتیک موقع خواندنِ هر گونه رمان و داستانی ـ هر چقدر عزیز و جذاب…Continue reading غلط‌گیر یا عیب‌یاب!

معرفی کتاب

«ژاک قضا و قدری و اربابش» کتاب جالبی است. یعنی تا اواسط کتاب، خودم را وادار کردم تا یک خواننده‌ی‌خوب باشم تا شاید من هم درست مانند بزرگانی چون گوته، شیلر، هگل، مارکس، فروید، استندال، بالزاک، بودلر و ژید شیفته‌اش شوم و یا چون میلان کوندرا مسحورش شوم. در میانه‌ی کتاب بعد از ماجرای باران…Continue reading معرفی کتاب

معرفی کتاب: قناری‌باز

چند روزی هست که می‌خواهم در خصوص کتاب جدید آقای اسماعیلیون (+) بنویسم. نه که نوشتن، در این خصوص سخت باشد، تنها به این دلیل که حس می‌کنم، باید دوباره‌خوانی کنم تا بیشتر بفهمم که نویسنده ی «آویشن قشنگ نیست» چطور می‌شود که چنین مجموعه داستان کوتاهی را می‌نویسد؟ و اصولاً  از نویسنده‌ی کتاب اخیر…Continue reading معرفی کتاب: قناری‌باز

خدا بیامرزد هر چه پرتقال‌فروش است …

آقایان و بانوان! ببخشید! خوب الآن من به شدت ذوق زده می‌باشم تا این مطلب را هر طور شده است بنویسم و سوال عظیمی که در این شب ِ عزیز در مخیله‌ام ایجاد شده است را با شما در میان بگذارم … آقا [و خانم] شما این سریال «فاصله‌ها» را که دیدید هر شب؟ بعله…Continue reading خدا بیامرزد هر چه پرتقال‌فروش است …

موتیفات خردادانه!

۱. پزشک یک موجود ِ «بد» ِ مطلق نیست. من پزشکان خوبی هم دیده‌ام. مثل دکتر توتونچی که وقتی رزیدنت بود برای اینکه بتواند کودکی را بیهوشی‌ مناسبی بدهد، زمانی که لارنژیال‌ماسک به وفور یافت نمی‌شد، با هزینه‌ خودش اندازه‌ مناسب آن کودک را تهیه کرد. بدبختانه معضل اساسی در تولید انبوه پزشک در کشور…Continue reading موتیفات خردادانه!