شوریدگی

یک- زمان بیداری/بهار اسلامی، سبزها می‌گفتند «تونس تونس، ایران نتونس!» اما در واقع این ایران بود که توانست با انقلابی مردمی با تکیه بر ولی فقیه از زیر یوغ استعمار و استکبار رها شود. وگرنه تونس و همه کشورهایی که «نتونستن» هنوز گرفتار حکومتهایی سرسپرده به شیطان بزرگ هستند. بی‌همیّت و جرأت و مرجعیت دینی…Continue reading شوریدگی

از اقلیم هنر!

۱.«نمی‌دانم در هند بودم یا در کجا که دچار زهر افعی شدم. وقتی برخاستم سواران را دیدم که از باشتین بسوی مراغه می‌تازند. من سر خود را آنجا بود که بر دار کردم. بعد از آن بود که گردنم را تیمور شکست و تیره پشتم را گذاشت تا به نعل موزه نادر شکسته بشود. نمی‌دانم، نمی‌دانم شاه اسماعیل بود…Continue reading از اقلیم هنر!

یک گوشزد مکرر!

ابتدا اینکه، مسافرتِ اجباری بودم. بد نبود، نه!‌خوش که نگذشت ولی یکی از گرفتاری‌هایم تا حدودِ هشتاد درصدی مرتفع شد و حالا نسبتاً خیالم از بابتِ آن راحت است. دیشب برگشتم و از همان فرودگاه رفتیم مطب دکترم، دیر رسیدیم البته، چون به هر ترتیب، تأخیر پرواز موضع خلل‌ناپذیر شرکت‌های هوایی است، من گفتم دکتر…Continue reading یک گوشزد مکرر!

راشومون

مدت‌ها عادت کرده بودم دو کتاب را با هم بخوانم. یک سری کتاب کم حجم برای پانزده دقیقه‌های رفت و برگشت به سر کار داشتم و یک تعداد کتاب حجیم برای خانه. سر کار رفتن که معلق ماند، ترتیب کتاب خواندنِ من هم به هم ریخت. می‌توانم بگویم در این چند ماه، واقعاً کتاب نخوانده‌ام،…Continue reading راشومون

رنج ِ مادری

حالِ مساعدی ندارم. با این حال هنوز به هر جان کندنی که هست، سعی می‌کنم راه بروم و ننشینم. با اینکه انگشتانِ دست‌هام گرفته‌اند و تایپ کردن را برایم مشکل کرده است، ولی دوست دارم بنویسم. دوست دارم درباره‌ی تمام آنچه در ذهن‌م است بنویسم. از اینکه «بیداری اسلامی» دارد به سرانجامی که حدس می‌زدم…Continue reading رنج ِ مادری

بیداری اسلامی

خوب دستِ خودم نیست. از همان روز اول، هیچ احساس خوبی نسبت به‌اش نداشتم. باورش نکردم. گفتم یک جای کار می‌لنگد. حالا گیریم همه‌گیر شده است و چندین کشور را درگیر کرده است و هی خبرهای خوب و بد می‌رسد و هِی خون می‌ریزد و هی همه در هول و ولا هستند و هِی هر…Continue reading بیداری اسلامی