فرشته و شوهرش رفته بودند سفر دور اروپا و مثل همیشه مجردی و دختر و پسرشان را گذاشته بودند پیش مادر فرشته و در اصل مادر فرشته را آورده بودند مراقب بچهها باشد و دوتایی رفته بودند. از وقتی هم که یادم میآید و خیلی هم خوشم میآید اینطوری زیاد میروند مسافرت. امروز که تماس گرفته بودم با منیر تا…Continue reading دعوت
برچسب: فرشته
الحاجیه خانومی که شمائید!
گاهی یک مراسم خداحافظی، به مناسبت رفتنِ همکاری، دوستی، فامیلی به حج تمتع، میشود بهانهای برای تازه شدنِ دیدارها. دوستیها. زنده شدنِ خاطراتی که خواسته یا ناخواسته، جایی دنج گیر آوردهاند و خفتهاند. تماشای صورتهای آشنا، دیر حتی اگر باشد، تماشای لذیذی است. حک کردن صورتهاشان، لبخندهاشان و بیدار کردن احساساتِ رقیقی که اینطور مواقع…Continue reading الحاجیه خانومی که شمائید!
امروز من شهردار بودم!
از سر صبحی که بیدار شدهام، بعد از شبِ گذشته که تا نصفههای شب از درد جفت پاهایم خوابم نمیبُرد و تنبلیام گرفته بود که بلند شوم ناپروکسن بخورم تا دردش ساکت شود، از شمردن گوسفند گرفته تا مرور قشنگترین خاطراتِ زندگیام، مرور نیلوفر و زهرا و مریم و فرزانه ی.الف تا طاهره و نسرین…Continue reading امروز من شهردار بودم!
موتیفات شهریوری
۱. یکی از سرگرمیهای خانمها، علیالخصوص در همین ماه رمضان، زیر و رو کردن دانش آشپزیاشان است. اینکه سفرهاشان رنگینتر باشد و هر جایی که رفتند، غذا و دسر جدیدی را دیدند، یا با اتکا به فنون و رموز خانهداری، کاشف به عمل آورند که مواد اولیهاش چی بوده است؛ یا هم که به بهانهی…Continue reading موتیفات شهریوری
رفیق بیکلک مادر!
امروز صبح، اعوذتین را خواندم و عین ِ پدر ِ نادر(+)، فوت کردم به چهار طرفم و بعد وارد کوچه شدم. نوشته بودم که کوچهامان را کَندهاند؟ بعد عین این کارتونهای قدیمی که شخصیتهای کارتونی بدو بدو از روی تپهها ویژ بالا میروند و گیژ میسُرند پایین، من هم از تپههای ایجاد شده در طول…Continue reading رفیق بیکلک مادر!
به خدا قسم خستهام …
امروز کلی خوشحال بودم که میروم سر ِ کار. به هر حال دیدن ِ همکاران و دوستان و سرگرم شدن با کار، کلی از استرس و خستگی را کم میکرد. از در که وارد اتاق شدم، طرف جلوی پایم بلند شده، زل زده است به پاهایم. پدر میگفت: «دوست به صورت آدم نگاه میکند، دشمن…Continue reading به خدا قسم خستهام …
موتیفاتی از جنس مرداد
۱. نمیدانم شما چقدر به چشمزخم اعتقاد دارید. من شدیداً مستعد خوردن چشم زخم میباشم. یعنی همین الان، لپتابم افتاد و گوشه پایین سمت راست صفحهاش ترک خورد و بدشکل شد و من ماندهام که اصلاً با یک چنین مشکلی چه باید کرد و یعنی بیاندازمش دور؟[هم اکنون نیازمند یاریی سبزتان هستم.] اینکه میگویم مستعد هستم،…Continue reading موتیفاتی از جنس مرداد