حاج شیطان عباسعلی!

 آقا اجازه ؟ آقا بعضی اوقات که “عمه سکینه “خانه ما می آید پدرم و مادرم اصرار میکنند که حتما شب خانه ما بماند آقا اجازه ؟ آقا وقتی “عمه سکینه” قبول میکند که شب پیش ما بماند آقا ما بقول شما بزرگترها با دممان گردو میشکنیم چون میدانیم که شب یک قصه کوتاه ولکن جالب وعبرت انگیز خواهیم شنید و اما قصه شب جمعه “عمه سکینه” که خانه ما مهمان بود:

در زمانهای قدیم در یکی از شهرهای بزرگ ایران مردی زندگی میکرد بنام “عباسعلی”که خیلی بد ترکیب،اخمو،عوضی،بدذات و مکار بود و بهمین خاطر مردم به او میگفتند “شیطان عباس”،او برای اینکه از این لقب افتخاری رهایی یابد تصمیم گرفت به زیارت مکه مکرمه مشرف شود و به لقب “حاج عباسعلی”مفتخر گرددبهمین خاطر وقتی از زیارت مکه برگشت ترتیب یک مهمانی آن چنانی آنگونه که افتد و دانی را داد و خیالش تخت بود که دیگر “حاج عباسعلی “شده است لکن از فردای همان روز مردم او را صدا میزدند: ” شیطان حاج عباسعلی “

آقا اجازه ؟ آقا شما ” شیطان حاج عباسعلی ” را میشناسید ؟!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.