۱) عکس از سوشیانس
۲) یاد یلدابازیی پارسال بخیر …
۳) موسیقیی اسلامی … حمزه رابرتسون .
۴) فراموش کردن کار سادهای نیست، خصوصاً وقتی تلاش میکنی تا فراموش کنی سختتر هم میشود. برای فراموش کردن کسی که روزی دوستش داشتی، باید متنفر شوی، … خودخواهی است اگر برای بهبودم، بخواهم فراموشت کنم؟
با خودم فکر میکنم، دوست داشتن همینقدر سخت است یا من سخت گرفتهام؟ با خودم فکر میکنم چطور میشود در یک زمان، چندین نفر را دوست داشت؟ چطوری یادت میماند که به هر کدام اینها چه گفتهای؟ آنوقت مجبور خواهی شد چقدر دروغ بگویی؟ و این همه دروغ را چطور در خاطرت حفظ میکنی؟ مسخره به نظر میرسد ولی من به همهی اینها فکر میکنم، گیج میشوم و آنوقت متنفر میشوم …
نامهات را چندینبار میخوانم … چیزی که دنبالش بودم را نمییابم … به قول صبا نخجوانی من زیاده خواهم! هوم؟!
من زیاده خواه نیستم … در تو، حرفهایت و تمام آنچه از من پنهان میکنی، دنبال نشانههایی هستم برای اثبات اینکه دوستم داری. وقتی نمییابم، مستأصل میشوم. وقتی نیست گیج میشوم. وقتی دستم را رها میکنی، گم میشوم. آن وقت آرزو میکنم کاش هرگز دوستم نمیداشتی …
۵) صورت دکتر جدیدم بامزه است. وقتی میشنود اماس دارم بامزهتر میشود. وقتی با انگشتانش روی لبهی میزش ضرب میگیرد و لحظاتی به فکر فرو میرود تا با سادهترین، قاطعترین و مهربانانهترین جمله ممکن بگوید که همهاش ناشی از عصبی شدنها و غصهخوردن هاست … اضطرابم برای بیماریام مرا به این روز انداخته است بیاختیار خندهام میگیرد … هیچ چیزی را در دنیا به اندازهی ام.اس نپذیرفتهام … حالا بگو من نمیدانم بیماریات چه ممکن است سر قلبت بیاورد! چیزی نیست! نگران نباشید را جدّی نخواهم گرفت!
۶) مردی که مرا به خاطر بیماریام دیگر دوست نداشت و با دختری ازدواج کرد که اماس نداشت، حالا هر روز، هر شب و هر لحظه نگران تکرار حادثهای است که از بیماریی افسردهگیی همسرش نشأت گرفته بود! خوشحال نیستم که اینطور آشفتهای … خواستم بگویم یادت باشد خدایی بالای سرمان است … حالا مدام تا آخر عمرت مراقب باش که به سر همسرت نزند خودش را حلقآویز کند!
برایتان دعا خواهم کرد …