یوسف پیامبر!

امروز از صبح مادر حال‌ش خوب نبود و حال‌ش خوب نبود او سرایت کرد به تمام ارگان‌های ذی‌نفع و غیر ذی‌نفع هیکل بنده و افتادم توی خانه و دست به سیاه و سفید هم نزدم!

* بخوانید!

۱. روزی‌که بچه‌ها بازی نبودند!

۲.خاتمی‌نامه – ۱

۳. اندر احوالات براندازان نرم!

۴. فروختن خیار در کنار گوجه‌فرنگی ممنوع!

** «آن جا یکی بود و یکی نبود. غیر از من هیچ‌کس نبود. خدا هم نبود؟ نمی‌خواهم هم‌چون مهر بگویم«در آن سوی آفتاب ظلمتی است که چشمان خدا نیز آن را نمی‌بیند» نمی‌بیند، نه آنکه نمی‌تواند دید.»

هبوط در کویر،ص۳۵

*** این سریال «یوسف پیامبر» را دوست دارم! چون آن‌قدر که این سریال روند طنازی‌ی مردم مرا سرعت می‌بخشد، کارهای مهران مدیری نمی‌تواند!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.