من یک جهان سومی هستم. تمام!

یک رعیت، تحت تأثیر محیطی که در آن پرورش یافته است، کسی است که نباید فکر کند و تصمیم بگیرد. این مهمات، در حوزه‌ی وظایف ارباب است. او یاد می‌گیرد که نباید روی حرف ارباب حرف بزند. نباید از او پیشی بگیرد. نباید در برابر او، صدایش را بلند کند یا حتی سرش را. نباید پیش او بنشیند و اگر نشست مبادا پاهایش را دراز کند و الی آخر.

رعیت می‌داند در خانه‌ی اربابی، باید تر و تمیز و قبراق باشد. برای آنکه نزد او مقبول افتد، باید هوش و زکاوت از خود نشان بدهد. کارش را خوب [حتی اگر شده در ظاهر] انجام بدهد. ارباب حق دارد او را توبیخ کند. از کار او به نفع خود و در قبال جا و مکان و حقوق بخور و نمیر، استفاده کند. اگر بچه رعیت خوبی [زرنگی] باشد، می‌تواند به جا و مکان بهتری نقل مکان کند و به ارباب نزدیک‌تر شود و …

 

در ایران من، و در تمام ممالک استعمارزده‌ی جهان، کسی علاقه‌ای به «پیش‌آهنگی» ندارد، پیش‌آهنگی نیازمند تفکر است و یک رعیت نیازی به فکر کردن ندارد و اصولاً بلد نیست فکر کند. اگر هم تک و توکی انسان پیش‌آهنگ در این میان سر و کله‌اشان پیدا می‌شود، کسانی هستند که در دامن همین اربابان پرورش یافته و آموزش دیده‌اند و بعد از آنجایی که زرنگ هستند، از ارباب دزدی می‌کنند و دارایی‌اش را از کف‌اش در می‌آورند. به سرعت به اقتضای محیط، یا خودشان به ارباب تبدیل می‌شوند و یا توسط اربابان دیگر خلع سلاح می‌شوند و یا توسط رعایا ترور می‌شوند.

 

فرقی نمی‌کند این وزرا و وکلا، امیرکبیر باشند یا گاندی. هویدا باشند یا پرویز مشرف!

معضل بزرگی که بیش از همه رخ می‌نماید این است که میان ارباب و رعایا هرگز همبستگی و اشتراک هدف و آرمان بوجود نمی‌آید. هیچ رعیتی در خوشبینانه‌ترین حالت‌ش، به این باور دست نمی‌یابد که در مورد مملکت خویش [مایملک ارباب] حق تصمیم‌گیری دارد. حق بهره‌مندی دارد. از آنجایی که مملکت [شامل کو‌ها و جنگل‌ها و شهرها و روستاها و جاده‌ها و کوچه‌ها و جوب‌های آب و فاضلاب‌ها و پارک‌ها و زباله‌دانی‌ها] از آن ارباب است و رعیت فقط روی آنها «کار» می‌کند تا نان بخور و نمیری به دست بیاورد. بنابراین وظیفه‌ی ارباب است که در مورد عاقبت مملکت تصمیم بگیرد. اینکه ببخشد یا نه، اینکه ترمیم‌ش بکند یا نه. اینکه به فکر استهلاک منابع باشد یا نه. اینکه نوآوری بخواهد یا نه. اینکه بسوزد یا بسازد. تمام این فقره عوامل به عهده ارباب [در اینجا دولت] است.

برای رعیت مهم نیست چه بر سر مایملک ارباب می‌آید تا وقتی که منافع حقیرانه‌ی او تهدید نشده باشد، و از آنجایی‌که می‌داند ارباب به نیروی کار او نیازمند است، حتی اگر به عوامل تولید ارباب آسیب جدی وارد شود هم، عامل تولید دیگری جایگزین خواهد شد و خسارت جبران می‌گردد هیچ نگرانی در خصوص مراقبت از دارایی ارباب به خود راه نمی‌دهد.

 

تمام اینها را نوشتم تا به این برسم:

۱. پدران و مادران ما، به این زندگی خو کرده‌اند و آنرا به ما منتقل کرده‌اند. حتی در حالت روشنفکرانه‌اش، گور بابای این مملکت سر تا سر نکبت گفته‌اند و جل و پلاس خود را جمع کرده و کوچیده‌اند. منطق کلی این افراد این است که «تنها با تغییر رفتار من، جامعه ترقی نمی‌کند.» آنها و ما بر این واقعیت تلخ چشم فرو بسته‌ایم و بهترین راه ترقی را زندگی در جوامع مترقی آماده می‌دانیم. بنابراین کوچ می‌کنیم.

یک مثال ملموس: در جامعه شناسی شهری، حالتی هست که در آن، مرکز شهر که در واقع هسته‌ی تشکیل آن شهر بوده، به خاطر نقل مکان ساکنین به مناطق حومه و نوساز، دچار کهولت و فرسوده‌گی می‌شوند. مردم تمایلی به بازسازی و نوسازی این مناطق از خود نشان نمی‌دهند و ترجیح می‌دهند در مکانی جدید و آماده زندگی کنند. این یک رفتار جهان سومی است.

۲. پدران و مادران کودکان را تشویق به ادامه تحصیل می‌کنند که «سری بین سرها پیدا کند» یعنی، خود اربابکی باشد بر عده‌ای رعیت و نه رعیتی باشد زیر دست اربابکی! برای اینکه «دست‌ت به جیب خودت باشد»

۳. برخلاف ظاهر امر، با وجود خانواده‌های گسترده و روابط خانوادگی عمیق در این جوامع بسبت به جوامع توسعه‌یافته، فردگرایی شیوع بیشتری میان خانواده‌های جهان سومی دارد. خیانت، جاسوسی، زیر آبی رفتن، زیر پای کسی را خالی کردن، دروغ، تقلب، کلاهبرداری و … بسیار ابتدایی، چندش آور و مرضی میان اینان شایع است. پیشرفت نزد اینان، خلاصه می‌شود در جای دیگری را اشغال کردن و نه جای دیگری را آفریدن!

۴. علت اینکه این مردم، در جوامع پیشرفته، بچه‌های خوب و سر به راهی می‌شوند برمی‌گردد به همان موضوع خانه‌ی اربابی. از آنجایی که اربابان انسان‌های متمایزی هستند، برای ماندن در کنار آنها، باید مثل آنها رفتار کنند. هوشمند [و نه متفکر] باشند. درست رفتار کنند تا طرد نشوند. وگرنه همین آدمها به کشور خودشان که برگردند، همانی هستند که بودند.

۵. ایران، بیش از آنکه یک کشور شرقی باشد، کشوری خاورمیانه‌ای است. کشورهای خاورمیانه‌ای با شرقی‌ها و غربی‌ها فرق دارند. و اگر نه، ژاپن، چین، مالزی و … هم شرقی هستند. این کشورها از اینجا رانده و از آنجا مانده‌اند.

۶. مردمان جوامعی چون ایران، به هیچوجه مسئولیتی در قبال اموال دولت [مملکت] نمی‌پذیرند. این دولت [ارباب] است که باید شهر را تمیز نگهدارد. چمنکاری کند. به درختان آب بدهد. جلوی ناهنجاری‌ها را بگیرد. آموزش و پرورش. تربیت. همه و همه بر عهده‌ی اوست. حفاظت ار ابنیه‌ی تاریخی هم حتی. بنابراین، گیریم که من مغازه‌ای داشته باشم در راسته‌ی پارچه‌فروشان قدیمی‌ترین و بزرگترین بازار سرپوشیده‌ی دنیا. این وظیفه‌ی من نیست که خطر حریق را جدی بگیرم و به فکر آمادگی در قبال بروز حادثه باشم. لزومی ندارد یک عدد کپسول آتش‌نشانی کوچک در گوشه‌ی مغازه‌ام بگذارم. تازه اگر هم دولت بخواهد تمهیداتی اعمال کند، به جرم اخلال در داد و ستد بازاریان و آسیب رساندن به بافت بازار، ممکن است از او انتقاد کنم. با او همکاری نکنم. و از آنجایی که عوامل اجرایی دولت از همین مردم است، از او می‌دزدم. کم‌کاری می‌کنم. بالا می‌کشم. چشم‌پوشی می‌کنم.

 

پ.ن: طبق گزارش ناظران در صحنه، اولین مغازه، در حدود نیم‌ساعت اول آتش سوزی، تنها مغازه‌ی حادثه دیده بود. نیم ساعت یعنی سی‌دقیقه. یعنی سی دقیقه فرصت بود تا از نزدیک‌ترین کپسول آتش‌ خاموش کن استفاده شود. که نشد. که منتظر ماندند تا دولت [سازمان آتش‌نشانی] وارد عمل شود.  چون این وظیفه ی ارباب است که از خسارت جلوگیری کرده و یا بعد از خسران، به جبران آن اقدام کند.

 

 مشکل ما، آن کسی نیست که تکیه بر اریکه‌ی قدرت زده است. مشکل ما، این است که نمی‌خواهیم با ارباب «همکار» باشیم. یاد نگرفته‌ایم. باور نداریم. اطمینان نداریم. حالا گیریم این شخص، امیرکبیر باشد یا احمدی‌نژاد. ارباب نیکو، از مادر زاده نشده است. خلاصه‌ی کلام اینکه: «هر که با ما درافتاد، ورافتاد!»

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* این سری نوشته، به طرفداری از هیچ جزء اجتماع نیست. و نه حتی در دفاع از فرهنگ و تمدن غربی.

** اگر باز هم جای سوالی مانده باشد، در کامنتینگ عنوان کنید تا اگر در توانم بود پاسخگو باشم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.