« … ما در زبان فارسی کلمهی «روشنفکر» را در برابر دو واژهی انگلیسی intellectual و فرانسوی intellectuel به کار میبریم که مشتق از کلمه لاتینی intelligere به معنای تفکیک میان دو چیز است.
بنابراین … روشنفکر کسی است که دارای قدرت تفکیک است و به همین دلیل او نمایندهی مدرن عقل انتقادی نیز میباشد. جالب اینجاست که کلمه critique به معنای «نقد» هم از ریشه یونانی krinein میآید که در حقیقت همان تفکیک کردن است. نقدکردن به معنای قدرت تفکیک کردن میان عناصر و امور است و هرگونه نقد و تفکیکی خود حرکتی در جهت ایجاد بحران crisis است. این بحران، بحرانی معنایی و مفهومی است و روشنفکر به منزلهی فردی که نقاد است بحران مفهومی میآفریند و هنجارها، ارزشها و معیارهای جامعه را به پرسش میکشد.
از این رو، روشنفکر یکی از شخصیتهای محوری جهان مدرن است، یعنی جهانی که در آن عقل، محور همه چیزهاست، حتی اگر این عقل در دادگاه خود به زیر سوال برود. بنابراین ما با شخصیتی رو به رو هستیم که نه در جهان کیهان محور (یونان و رُم) قرار دارد و نه در جهان خدامحور (قروت وسطای مسیحی و اسلامی؟).
من برای روشنفکر بودن چهار ویژگی را پیشنهاد میکنم که هر یک مکمل دیگری است:
۱. نخست اینکه، روشنفکر کسی است که از خود آگاه است و این خودآگاهی دارای ماهیتی پدیدارشناختی (به معنای هگلی کلمه) است، یعنی روندی است که بر مبنای تعلیم یافتگی و پرورش یافتگی ذهن قرار گرفته است.
۲. دوم، روشنفکر به دلیل این خودآگاهی قادر است که همواره از خود فاصله بگیرد و نگاهی انتقادی به خود داشته باشد. به عبارت دیگر او قادر است که همواره به شیوهای دیگر بیاندیشد. سپس روشنفکر اساساً شخصی «دگراندیش» است. او قابلیت اندیشیدن علیه جامعهی خود و علیه گذشتهی خود را دارد.
۳. سوم، روشنفکر فردی است که در حقیقت و برای حقیقت زندگی و مبارزه میکند. البته این حقیقت جوهری مطلق ندارد و با حقیقت ایدئولوژیک تفاوت بسیار دارد. در واقع این حقیقت افق نامتناهی است که هیچگاه به دست نمیآید، ولی همیشه در پیش چشم روشنفکر قرار گرفته است و روشنفکر با استناد به آن با دروغ و کذب مبارزه میکند. حقیقتی که من در اینجا از آن سخن میگویم همانند ایدهی «بشریت» برای کانت است که به شیوهای استعلایی در ذهن سوژه قرار دارد.
۴. چهارم، روشنفکر فردی است که وجدان بیدار جامعهی خود و جامعهی جهانی است. او هوشیار است زیرا قابلیت استفاده از عقل انتقادی را در بسیاری از امور حوزهی عمومی دارد.
از این چهار معنای روشنفکر میتوان نتیجه گرفت که او فردی متعهد و مسئول است و روشنفکری همزمان تعهدی اخلاقی و مسئولیتی اجتماعی است. تعهد اخلاقی روشنفکر در قبال پرسش انتقادی است که او از خود و از جامعهاش میکند و در اینجا باید اضافه کنم که این پرسش به صورت ضرورتی درونی در روشنفکر وجود دارد. زیرا برای روشنفکر عشق به اندیشه به معنای حضور دائمی در جهان و در کنار انسانهاست. یعنی به عبارتی روشنفکری در این جملهی معروف ارسوط خلاصه میشود که «زندگی عمل اندیشیدن است.» برای روشنفکر زندگی در حقیقت همواره با اندیشه درباره حقیقت همراه است. شکی نیست که این اندیشه دربارهی حقیقت همیشه به صورتی فردی انجام میگیرد، زیرا اندیشیدن خود یک عمل فردی است. آنجا که عدهای به صورت جمعی میاندیشند اندیشهای وجود ندارد، بلکه گوسفندانی وجود دارند که توسط چوپانی هدایت میشوند. پس جوهر هرگونه اندیشهای فردی است، حتی اگر نتیجهی آن جمعی باشد. به عبارت دیگر، نقد عقل محض نوشته و تبلور فکری یک فرد است، نه دهها یا صدها هزار نفر … به قول خوزه اُرتگا ای گاست: «اندیشه هدیهای نیست که به انسان اهدا شده باشد، بلکه یافتهای مخاطرهآمیز و متغیّر است.» بدین جهت، اندیشه به معنای انباشت علم نیست و غایت اصلی حضور روشنفکر در گسترهی همگانی دفاع از عقیده(doxa) است، نه اولویت بخشیدن به علم (episteme). آنجا که علم از پرسش انتقادی دربارهی جوهر و اعمال خود در عذاب است، روشنفکری با عمل پرسش کردن به ماهیت خود محتوایی سیال و پویا میبخشد. از این رو، این عمل پرسش کردن است که در بسیاری از مواقع انسان را به تعجب وامیدارد و جستوجوی بیپایان حقیقت را فراهم میسازد. شاید به عبارتی بتوان گفت که وظیفهی روشنفکری به تعجب واداشتن افراد اجتماع است، تعجبی که با طرح مفاهیم جدید به دست میآید. در واقع آنچه در اینجا مهم جلوه میکند، تلاش خستگیناپذیر روشنفکر برای پرسش کردن است نه الزاماً دست یافتن به پاسخی قطعی و حتمی. یعنی مهم تلاش برای دستیابی به حقیقت است و نه دستیابی به آن، زیرا از آن زمانی که حقیقت به دست میآید دیگر افق حقیقتی وجود نخواهد داشت.»
رامین جهانبگلو/ بین گذشته و آینده/ روشنفکری و اندیشه انتقادی/ نشر نی/ چاپ اول۱۳۸۴/ صص ۲۶۷-۲۶۹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* از آنجایی که این آقای احمدینژاد هم موجبات تعجبات فراوانی را فراهم آورده است، طبق تعریف یک روشنفکر تمام عیار قلمداد میشود!
** دیگر اینکه، اگر وطنفروشی یک امتیاز فکری تلقی میشود، این آقایان قجرالدولهگان عجب تحفاتی بودهاند!
شَل شود کسی که از این به بعد پشت سر ارواح طیبهاشان یاوهای بگوید!