بازی هم بازی‌های قدیم!

یکم اینکه، اینجا (+) می‌توانید ماجراهای «شهر قصه» را دانلود کنید و حالش را ببرید!

دوم اینکه، بازی هم بازی‌های قدیم! لی‌لی بازی، قایم باشک، هفت سنگ، وسطی … آخ گفتم وسطی یاد فیلمی افتادم که با تسبیح تماشا کردیم. فیلم مال چهار پنج سال پیش بود. آره! چون فاطمه تاتی تاتی راه می‌رفت و هی توپ از دست‌اش می‌افتاد و نمی‌توانست صحبت کند! من و سعید و هانیه وسطی بازی می‌کردیم! آن موقع هم ام.اس داشتم ولی خوب، هنوز دامنگیر نشده بود. می‌دویدم دنبال توپ … می‌چرخیدم … شاد بودم … واقعاً شاد بودم …

چه می‌گویم؟!

من البته از پرند (+) زیاد حساب نمی‌برم! ولی به نظر بازی‌ی قشنگی می‌آمد گفتیم ما هم برویم بازی! هوم؟!

۱. بهترین فیلمی که دیدم: اگر قرار بر این باشد که فقط از یک فیلم اسم ببرم، کار سخت می‌شود ولی از قراین چنین برمی‌آید که می‌توانم بنویسم از «بزرگترین ضیافت زندگی‌ی من»، «ایوان مخوف» و «سه گانه‌ی آبی، سفید و قرمز»

فیلم ایرانی‌ی تأثیرگذار ندیده‌ام هنوز!

۲. بهترین دوست: بی هیچ ریا و تظاهری، بهترین دوست‌ام، خدا است.

۳. بهترین درس دانشگاه: جامعه‌شناسی تغییرات اجتماعی.

۴. سمج‌ترین فردی که باهاش در ارتباط بودم: خودم!

۵. وحشتناک‌ترین صحنه‌ای که در عمرم دیده‌ام: مربوط است به صحنه‌ای از یک شعبده‌بازی. در صحنه، زمان‌بندی سوختن شمع و قطع شدن طنابی که به سر دیگرش گرزی بسته شده بود از دقت کافی برخوردار نبود و در کمال ناباوری، گرز روی سر مرد شعبده‌باز که با دست‌های بسته زیر گرز دراز کشیده بود سقوط کرد و …

۶. بهترین سفری که رفته‌ام: سفر حج عمره‌ام بود در سال ۸۶.

۷. خوشمزه‌ترین غذا: یتیمچه!

۸. خوش‌اخلاق‌ترین آدمی که تا به حال دیده‌ام: خانم شریفی، یکی از همکاران بسیار بسیار عزیزم!

۹. بی مزه‌ترین غذایی که تا به حال خورده‌ام: شامی که اولین بار در خانه‌ی ناهید خوردم، سال ۸۳. [در خصوص دست‌پخت‌اش همین بس که شوهرش تا مدت‌ها ناهارش را در اداره می‌خورد و موقع شام به بهانه‌ای از زیرش در می‌رفت! ولی شکر خدا الآن خیلی بهتر شده است آشپزی‌اش]

۱۰. باحال‌ترین فرد در اقوام: نداریم! اصرار نکنید!

۱۱. شیرین‌ترین روز عمرم: حضور ذهن ندارم!

۱۲. ورزش مورد علاقه‌ام: اگر منظور ورزشی است که دوست دارم تماشا کنم، جوابم اسکی است. اگر منظور ورزشی که به‌اش می‌پردازم، شنا.

۱۳. تأثیرگذارترین فرد در زندگی‌ام: دکتر علی شریعتی!

۱۴. بهترین خواننده‌ی مورد علاقه‌ام: همیشه، محتوای ترانه‌ای که گوش می‌دهم مهم‌تر است تا صدا و موزیک. ولی در کل، از قمیشی خوشم می‌آید ولی الزاماً بهترین خواننده نیست.

۱۵. بهترین بازیگر مرد مورد علاقه‌ام: سیدشهاب‌الدین حسینی و پرویز پرستویی. خارجکی‌ها را بلد نیستم زیاد ولی آقایی که در فیلم «مسیر سبز» بازی کرده است و آقای روسی (+) که نقش هملت را در نسخه‌ی قدیمی و روسی‌ی هملت بازی کرده را دوست دارم.

۱۶. بهترین بازیگر زن مورد علاقه‌ام: فاطمه معتمدآریا. خارجکی‌ها هم امیلی برونشه!

۱۷. مسخره‌ترین ورزش: پولکی‌ترین ورزش‌ها مسخره‌ترین ورزش‌ها هستند خوب!

۱۸. گران‌ترین کادویی که برای کسی خریده‌ام: برای مادرم.

۱۹. کادویی که دوست دارم دیگران برایم بخرند: گل طبیعی و کتاب.

۲۰. تلخ‌ترین خاطره: تشخیص ام.اس در سال ۸۰.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* هر کسی از من حساب می‌برد دعوت می‌باشد! حتی شما همزاد عزیز!

** چند روز پیش آقای پ.م. در مورد دخترخاله‌اشان صحبت می‌کرد که در کما بود و اینکه اطرافیان‌اش خیلی خوشحال هستند چون «خمیازه» کشیده است و امیدوارند بیدار شود. می‌گفت از وقتی به کما رفته است، حرف و حدیث فراوان شده است در این خصوص که این بنده خدا از بچه‌گی بیمار بوده و قرصی بوده و به شوهرش نگفته و از این حرف‌ها و اینکه آیا به شوهرش بگویند او چه رازی را از او پنهان داشته است یا نه؟ آقای پ.م می‌گفت شوهرش عاشق اوست و در زندگی‌اش انسان مهربان و باگذشت و صبوری بوده است. دیروز آقای پ.م پکر بود، امروز سیاه پوشیده بود. «بیدار نشده بود.»

*** آه ای کتاب‌ها مرا در بر بگیرید!

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.