تو مشغول مردن‌ات بودی*

حتی اگر چنین دیر سر رسد

طلوع عشق و طلوع نور

از خواب برمی‌خیزی و شمع‌ها خوداخود

روشن‌اند

ستارگان گرد هم می‌آیند و رویاها بر بالش‌ات

فرو می‌چکند و

عطر گرم هوا را می‌پراکنند

 

حتی اگر چنین دیر استخوان‌هایت بدرخشند و

گورْخاک فردا در نفس‌هایت شعله گیرد.

 

مارک استرند /طلوع نور

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* گزیده‌ای از شعر و عکس جهان/ترجمه محمدرضا فرزاد/انتشارات حرفه هنرمند

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.